جی۵ لاین: روزی رود کوچکی عزم سفر کرد از کوه و چشمه خداحافظی کرد و با شور و نشاط سفر خود را آغاز کرد تا به دریا برسد.در سر آرزوهای بزرگی می پروراند. کمی که گذشت، رود در حالی که غرق رویاهای خود بود سرش محکم به تخته سنگی خورد. عصبانی شد که :” تو از کجا پیدایت شد.” با تمام قدرتش به سنگ فشار آورد ،اما فایده ای نداشت.خسته که شد کلی بد و بیراه به تخته سنگ و شانس و اقبال و… گفت. دید فایده ای ندارد هرچه نشست تا کسی به کمکش بیاید فایده ای نداشت. هر کاری کرد فایده نداشت، کمی آرام گرفت و خود را رها کرد. خیلی راحت از کنار سنگ عبور کرد. به همین سادگی. کمی بعد دوباره به تخته سنگ های کوچک و بزرگ دیگری برخورد کرد اما او یاد گرفته بود علاوه بر تلاشی که می کند و راه را می پیماید و موانع را از سر راه بر می دارد، جاهایی نیز باید خیلی خونسرد راهش را کج کند و از کنار مانع بگذرد و به راهش ادامه دهد این گونه بود که رود کوچک به سلامت به دریا رسید.
- نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات بهار سبز داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.
زنـــدگی بــاور می خواهد،
آن هم از جنس امیـــد،
که اگر سختــی راه به تــو یک سیــلی زد،
یک امیـــد از ته قلب
بــه تـو گویــد که،
خـــدا هستـــــــ هنـــوز…
تو مسیر رسیدن به اهدافمون، قرار نیست راهی که طی میکنیم کاملا هموار و بدون مانع باشه…گاهی اوقات مشکلاتی سرراهمون سبز میشه که اگه خودمون رو ببازیم میتونه سد راهمون بشه و ما رو از حرکت باز بداره. در واقع موانع زندگی هم جزو مسیر هستن و هرکدومشون میتونن درسی به ما بدن و حتی باعث رشد بیشتر ما بشن. مهم اینه که با تقویت اراده و داشتن ذهنیتی روشن از هدفمون موانع رو به آرامی کنار بزنیم و با ایمان به توانایی خودمون برای رسیدن به هدف تلاش کنیم، هرگز تسلیم نشیم و همچنان مصمم و پر اراده به… بیشتر بخوانید
مزخرف.داری واسه بچه ها قصه میگی
قشنگی یه رود شر شر اونه که به سنگ ها میخوره، وقتی به یه مشکلی بر میخوخوری و خدا رو صدا میکنی مطمئن باش خدا عاشق اون صدای شر شر تویه،
بسم الله الرحمن الرحیم ، بااین ذکر آغاز کردم چون هر کاری بدون اون ناقص، این داستان منو یاد دو جمله از علمای بزرگ انداخت اولی از آیت الله بهجت (ره) که به یکی فرموده بود: «قومی به جِدُ و جَهد نهادند وصل دوست قوم دگر حواله به تقدیر کنند ،تو از کدام قبیله ای؟» و شعر علامه طباطبایی(ره) به آیت الله مصباح: «در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن ،شرط اول قدم، آن است که مجنون باشی نکته عشق نمودم به تو هان عیب مکن ،وَرنَه چون نگری از غافله بیرون باشی کاروان رفت و تو در خواب… بیشتر بخوانید