مزرعه ی دل

جی۵ لاین:گویند ابو حامد محمد غزالی آنچه را فرا می گرفت در دفترها می نوشت. وقتی با کاروانی در سفر بود  و نوشته ها را یکجا بسته با خود برداشت در راه گرفتار راهزنان شدند.غزالی رو به آنان کرد و به التماس گفت:” این  بسته را از من نگیرید دیگر هر چه دارم از آن شما.”دزدان را طمع زیادت شد آن را گشودند و جز دفترهای نوشته چیزی نیافتند. دزدی پرسید که این ها چیست؟چون غزالی وی را بدان ها آگاهی داد، دزد راهزن گفت:” علمی را که دزد ببرد به چه کار آید؟”این سخن دزد د رغزالی تاثیری عمیق گذاشت و گفت:” پندی به از این، از کسی نشنیدم.” و دیگر در پی آن شد که علم را در دفتر جان بنگارد.نکته؛ بهترین دفتر دانش و صندوق علوم برای انسان گوهر جان و گنجینه ی سینه ی اوست. باید دانش را در جان جای داد و بذر معارف و علوم را در مزرعه ی دل به بار آورد که از هر گزند و آسیبی دور بماند زیرا دارایی واقعی آدمی است.

منبع تصویر:blog
منبع اصلی: بازیگر زندگی باشیم نه بازیچه ی آن!/ سعید گل محمدی/اتشارات نسل نو اندیش
  •  نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.

هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات نسل نو اندیش  داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شهزاد
شهزاد
10 سال قبل

یه تن خسته، یه سر سنگین و منگ یه پای بی رمق یه کوله بار از همه خواستن ها و نرسیدن ها دویدن ها و نرسیدن ها مبهوت از این همه حکمت وقتی این گندمزار رو میبینه چقدر وسوسه میشه دل به این گندمزار بزنه و بره وبره و…. هی بره گندم ها تا سینه قد کشیده و گاه به پا گیر کنه گاه چوبش بره توی کفش و گاه اذیت کنه اما چه لطافتی داره چه زیبایی داره تلا لو طلایی خورشید از میان این گندمزار. چه کششی داره برای ادامه راه چه جاذبه ای داره برای رفتن و… بیشتر بخوانید