ریسمان نا امیدی

جی۵ لاین:قلب دختر از عشق بود، پاهایش از استواری و دست هایش از دعا. اما شیطان از عشق و استواری و دعا متنفر بود. پس کیسه ی شرارتش را گشود و محکم ترین ریسمانش را در کشید. ریسمان نا امیدی را دور زندگی دختر پیچید، دور قلب و استواری و دعاهایش نا امیدی پیله ای شد و دختر، کرم کوچک ناتوانی. خدا فرشته های امید را فرستاد تا کلاف نا امیدی را باز کنند، اما دختر به فرشته ها کمک نمی کرد. دختر پیله ی گره در گره اش را چسبیده بود و می گفت:” نه باز نمی شود، هیچ وقت باز نمی شود.” شیطان می خندید و درو کلاف نا امیدی می چرخید. شیطان بود که می گفت:” نه، باز نمی شود، هیچ وقت باز نمی شود.” خدا پروانه ای را فرستاد تا پیامی را به دختر برساند.پروانه بر شاخه های رنجور دختر نشست و دختر به یاد آورد که این پروانه نیز زمانی کرم کوچکی بود گرفتار در پیله ای . اما اگر کرمی می تواند از پیله اش به در آید، پس انسان نیز می تواند. خدا گفت:گ نخستین گره را تو باز کن تا فرشته ها گره های دیگر را باز کنند.” دختر نخستین گره را باز کرد و دیری نگذشت که دیگر نه گره ای بود و نه پیله ای و نه کلافی. هنگامی که دختر از پیله ی نا امیدی به در آمد، شیطان مدتها بود که گریخته بود. امید در زندگی بشر به همان میزان اهمیت دارد که بال برای پرندگان.” ویکتور هوگو”

منبع تصویر:blog 
منبع اصلی: خودت باش! جلد سوم/ سعید گل محمدی/ انتشارات آسیم.
  •  نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.

هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات آسیم داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
7 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آلما
آلما
10 سال قبل

شهرزاد جون مثل همیشه نظراتت تک وقشنگن

شهزاد
شهزاد
10 سال قبل
پاسخ به  آلما

مرسی از لطفت.