جی5 لاین: حکیمی فرزانه در صحرایی زندگی می کرد که روزی جوانی به سراغش آمد .
جوان گفت:پدر من هرچه داشتم فروختم و حاصلش را به فقرا بخشیدم فقط چیزهای اندکی را که به من کمک می کنند در اینجا سرکنم نگه داشتم می خواهم به من راه رستگاری را نشان دهی.
حکیم از مرد جوان خواست تا همان چیز های اندک را نیز بفروشد و از شهر قدری گوشت بخرد و در بازگشت گوشت را به اندامش ببندد.
جوان طبق دستور عمل کرد. در راه بازگشت سگ ها و لاشخورهاییی که گوشت را میخواستند به او حمله کردند.
وقتی جوان برگشت اندام مجروح و لباس پاره پاره اش را به حکیم نشان داد و گفت: من برگشتم.
حکیم گفت:کسانی که راه جدیدی را آغاز می کنند اما می خواهند ذره ای از زندگی پیشین را نیز به همراه داشته باشند گذشته شان عذابشان می دهد.
فرزانه ای ژرف نگر می گوید:
گذشته مرده است اگر لاشه گذشته را به دنبال خویش بکشیم توآن حرکت به سوی آینده را از دست می دهیم.
- منبع تصویر: rosemarydo
- منبع اصلی:خودت باش جلد یکم/ مؤلف : سعید گل محمدی/ انتشارات آسیم
نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید.
برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید از انتشارات آسیم داشته باشید تا علاوه برحمایت از ناشر محترم و مترجم گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.
در هر شرایطی باید انقدر قدرتمند بود، که بتونیم فرصت انقطاع به خودمون بدیم
در جهان امروزی برای هر لکه ای پاک کننده ای وجود دارد.اما برای گذشته مان هیچ پاکنی موجود نیست،مگر آنکه خود نخواهیم به گذشته مان فکر کنیم.و البته گاهی نیاز است که به گذشته مان مراجعتی در خصوص تجاربمان داشته باشیم،که مبادا منجر به کار اشتباهی شود که در آینده از آن گریزان باشیم.و در کل همه گذشته را نمیشود پاک کرد.
گذشته رونمیشه پاک کرد، ولی میشه ازش درس و تجربه گرفت، نظر شخصی من: تا به حال نشده از یه مقطع زمانی خودم دلگیر باشم (هرچند کارهایی کردم که گفتنش برای نزدیکامم سخته، چه برسه برای شما دوستان)
ولی در شرایط مشابه میدونم چطور رفتار کنم 🙂 در نتیجه دوست من گریزان نباش، خوشحال باش که دیگه تکرار نمیشه 😀
افررررررررررررین
:yes: :yes: :yes: :yes:
به نظرم اینکه فقط بگی گذشته گذشت شعاریه. همچ ادمی رو هم نمیشه پیدا کرد که دیگه به گذشته فکر نکنه حتی ادمای موفق بلاخره گاهی یه روزی یه جایی به فکر ادم میاد. اصلا به نظر من اینکه زمان “گذشته” ماضی نقلی است و ماضی ساده نیست برا همینه. نمیشه گفت گذشت چون راحت تمام نمیشه میگیم گدشته یعنی با تامل اونو میگذرونیم.
جمله ی آن حکیم فرزانه درسته، اما برای حرکت به سوی اینده که بخواهیم رستگاری رو بدست بیاریم،مگر نباید از تجربه ی گذشته استفاده کنیم؟ همه چیز گذشته رو نمیشه دور ریخت…با اینم موافقم که خاطرات تلخ گذشته ما را از پیشرفت به سوی آینده باز میداره،چون خودم بارها تجربه اش رو کردم!!
خودمونیا، اگه یادتون باشه وقتی کوچیک بودیم، می گفتیم شماره پلاک ماشین ها تموم نمیشه؟ اگه تموم بشه ،اونوقت چکار می کنند؟ البته من اون موقع ازاین موضوع هم نگران بودم، اما حالا باز نگرانم داستان های مثبت تموم بشه؟ واقعا بعدش چکار میشه کرد؟ اصلا تموم میشه؟ ?:-) ?:-)
خوب اگه همه داستان بفرستیم که تموم نمیشه….من ندیدم که شما داستان بفرستی!!!نه خاطره نه داستان
امتحاناتم تموم شده و دیگه بهونه ای نداری!!! :yes: :yes:
ا… چه جالب یعنی همتون تا حالا داستان فرستادین؟؟؟؟؟ خب پس منم به فکر باشم ?:-)
بله هم داستان و هم خاطره… 🙂 ،خاطره ی شمام خوندم شهزادی!
ا….!!! من فکر کردم تازه باهاتون اشنا شدم گویا شما بیشتر با من اشنا هستید!!! 🙂
پس چرا نظر نداشتید الهه خانم توی همون خاطره؟
خیلی مشتاقم نظرات شما رو بدونم بی رو در باسی چون فکر میکنم خیلی فکرامون به هم نزدیکه میخوام از دید و زاویه شما هم به موضوعات خالصانه و بی ریا نگاه کنم.
خانم شهرزاد،من تا حالا داستان وخاطره ای نفرستادم.
بالاخره که تموم میشه؟؟ فعلا که قصدی برای فرستادن داستان یا خاطره ای ندارم. اره امتحاناتم تموم شده و بهونه ای هم نمی تونم بیارم که 🙂
یک شروع خوب…
در خرقه چو آتش زدى اى عارف سالك جهدى كن و سر حلقه رندان جهان باش
خیلی قشنگ بود مرسی