جی۵ لاین: دو نفر در پی حقیقت بودند ، اما برای یافتن حقیقت یکی شتاب را برگزید و دیگری شکیبایی.
اولی گفت: آدمیزاد در شتاب آفریده شده، پس باید در جست وجوی حقیقت دوید. آنگاه دوید و فریاد برآورد:
من شکارچی ام، حقیقت شکار من است. او راست میگفت، زیرا حقیقت، غزال تیز پایی بود که از چشم ها میگریخت.
اما هر گاه که او از شکار حقیقت باز میگشت، دست هایش به خون آغشته بود.
شتاب او تیر بود. همیشه او پیش از آن که چشم در چشم غزال حقیقت بدوزد، او را کشته بود.
خانه باورش مزین به سر غزالان مرده بود. اما حقیقت، غزالی است که نفس می کشد. این چیزی بود که او نمیدانست.
دیگری نیز در پی صید حقیقت بود.اما تیر و کمان شتاب را به کناری گذاشت و گفت:
خداوند آدمیان را به شکیبایی فراخوانده است. پس من دانه ای میکارم تا صبوری را بیاموزم و دانه ای کاشت، سال ها باعشق آبیاریش کرد و خورشید برآن تابید .
ز مان گذشت و هر دانه، دانه ای آفرید… گذشت زمان هزار دانه و …هزاران دانه آفرید
و شکیبایی سبزه زار شد. و غزالان حقیقت خود به سبزه زار او آمدند. بی بند و بی تیر و بی کمان.
مرد نخستین که به شتاب و شکار زیسته بود، معنی دانه و کاشتن وشکیبایى را دانست .
- منبع اصلی: ایمیل ارسالی از دوست خوبمون آقای محسن ناظری
- منبع تصویر: shutterstock
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید.
ببخشید فونتش ریز اشتباه تایپی زیاد برام پیش میاد…
سلام خیلی از ماها اهدافی داریم که بی شباهت به هم نیستند اما همه به اهداف و آرمان هاشون نمیرسن خب معلوم که بیشتر به دلیل انتخاب راه هست چون اول راه انتخاب میکنیم و بعد تلاش و پشتکار شروع میشه وقتی راه غلط بری اون چه که ظاهر میشه هدف نیست بلکه فقط سراب مصداق شعر زیر است «رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود// رهرو آناست که آهسته و پیوسته رود اینم ضرب المثل ایتالیایی که همین میگه «هرکه آهسته رفت، راه بیشتری را به تندرستی طی میکند.» و سخن سعدی که کامل کننده این داستان… بیشتر بخوانید
شتاب
صبر
شکیبایی
حقیقت
همه شون کلماتی با بار معنایی بسیار بالایی هستن که گفتنش اسون اما دستیابی بهش سالها ممارست و فهم و شعور بالایی می خواد.
همیشه بهترین راه را برای پیمودن میبینیم ،اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم.
پائولو کوئلیو
ادميزاد از شتاب آفريده شده است! اين جمله ي اشنايي هستش واسه من،در واقع يه آيه ي قران هست كه من خيلي وقتا باخودم تكرارش ميكنم! جريانش برميگرده به سالهاي گذشته كه منتظر پاسخ يه ازمون سرنوشت ساز بودم و همه ي زندگيم رو وقف اون كرده بودم،فقط 2_3ساعت مونده بود به اعلام نتايج ومن از استرس حالت تهوع داشتم،واقعا قلبم درحال ايستادن بود،نصفه شب بود و نميدونستم جطور آروم شم تا يه لحظه به ذهنم رسيد يه قران بردارم و بخونم شايد فرجي بشه،من يه ادم معمولي بودم وخيلي در مورد اعجاز دين نميدونستم تا اينكه لاي قران رو… بیشتر بخوانید