در آغوش خدا

جی۵ لاین:خواب دیده بود، در ساحل دریا، در حال قدم زدن با خداست. در پهنه ای از آسمان، صحنه هایی از زندگی اش به نمایش در آمد. متوجه شد که در هر صحنه، جای پای دو نفر در ماسه های ساحل فرو رفته است؛ یکی جای پای او و دیگری جای پای خدا. وقتی به جای پاها دقت کرد، متوجه شد دقیقا در مواقع سخت و ناراحت کننده، فقط یک جای پا وجود داشته! این موضوع او ار رنجاند و از خدا سوال کرد: ” خدایا! تو گفتی چنانچه تصمیم بگیرم که با تو باشم، همیشه همراه من خواهی بود؛ ولی متوجه شدم که در لحظه های سخت زندگی، تنهایم گذاشته ای! چرا ترکم کرده بودی؟!” و خدا چنین پاسخ داد: ” بنده ی عزیزم، من تو را دوست دارم. هرگز تنهایت نگذاشته ام. زمانی که تو در آزمایش بودی و فقط یک جای پا می دیدی، این درست زمانی بود که من تو را در آغوش خود گرفته بودم.” او با شنیدن این پاسخ، زانو و زد و گریست…

منبع تصویر:blog
منبع اصلی:تو، تویی؟! جلد سوم/ امیر رضا آرمیون/ انتشارات ذهن آویز
  •  نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.

هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات ذهن آویز داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
2 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
زمان
زمان
10 سال قبل

روزی پرنده ای در لانه خود در حال استراحت بود ناگهان بادی آمد ولانه را ازبین برد پرنده به خدا شکایت کرد خدا گفت: ماری در نزدیکی لانه بود وتو در حال استراحت باد را فرستادم تا آسیب نبینی……….

محمد چشمی
محمد چشمی
10 سال قبل

باران را می بارانی تا تو را ببینم ،
آسمان را آفریدی تا عظمت تو را در آن ببینم،
شبنم را خلق کردی تا لطافت تو را احساس کنم…
زیبای من ،هر چه را آوردی یادی از تو نکردم مگر سختی ها!!!
به خاطر همه ی سختی که آوردی تا تو را جان پناه قرار دهم یک دنیا سپاسگزارم…