جاده

جی۵ لاین:  مرد در امتداد جاده راه می رفت و هر از گاهی که صدای ماشینی می شنید به پشت سر خود نگاه می کرد اما تا می خواست چیزی بگوید ماشین با سرعت از کنارش می گذشت. چند ساعت گذشت و مرد دیگر قدرت رفتن نداشت اما می دانست که تا مقصد هم راهی نمانده، با خود می گفت : خدا هیچ وقت فکر من نبوده و گرنه تا حالا حتما کسی مرا پیدا کرده بود. داشت زمین و زمان را نفرین می کرد که در تاریکی شب پایش به سنگی گیر کرد و مرد به زمین افتاد. داشت خاک لباسهایش را می تکاند که یاد پاهای خسته اش افتاد لحظه ای به تنها وسیله ی سفرش فکر کرد نگاهی به آسمان پر ستاره کرد و زیر لب گفت: الهی شکر.

منبع تصویر:blog
منبع اصلی:اگر یک بار دیگر به دنیا می آمدم/ سیده سارا شفیعی/ انتشارات بهار سبز
  •  نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.

هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات بهار سبز داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
2 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ریحانه
ریحانه
10 سال قبل

هرگاه آدمی گامی به سوی خدا بردارد خدا بیش از تعداد سنگریزه های جهان به سوی انسان گام بر می دارد!

سمانه
سمانه
10 سال قبل

وقتی خدا را دیدم که مشکلم را حل میکرد …من به توانایی او ایمان می اوردم و وقتی حل نمیکرد میفهمیدم او به توانایی من ایمان دارد…