مطالب مرتبط با بهار

راننده خوش لباسی پیاده شد و با لبخند به سوی من آمد

جی5 لاین: برای یک قرار کاری می بایست به نیویورک سفر می کردم. از فرودگاه خارج شدم که دیدم تاکسی ای جلو پایم نگه داشت، راننده خوش لباسی از آن پیاده شد و با لبخند […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

تو فکر می کنی می توانی همه این جانوران را نجات دهی؟

جی5 لاین: مردم، کنار ساحل مردی را دید که مدام چیزهایی را از ساحل بر می داشت و به سمت دریا پرتاب می کرد. خوب که نزدیک شدند مشاهده کردند که ساحل پر از ستاره های […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

حافظه ی پیری

جی۵ لاین:یک پیر دانای چینی در حال قدم زدن در یک زمین برفی بود که زنی را در حال گریه کردن دید. پیرمرد پرسید: برای چه گریه می کنید. زن گفت: برای آن که به […]

1 دیدگاه مفید - ادامه مطلب

قدرت حافظه

جی۵ لاین: چینی سالخورده ی خردمندی در دشت پر برفی راه می رفت که به زنی گریان برخورد.پرسید:«چرا گریه میکنی؟» زن گفت:«برای اینکه به زندگی ام می اندیشم؛به جوانی ام،چهره ی زیبایی که در آینه […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

قدرت کلام

جی۵ لاین: روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود، روی تابلو نوشته شده بود:« من کور هستم خواهش می کنم کمک کنید.» روزنامه نگار […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

داستان دو بذر

جی۵ لاین:در بهار دو تا بذر در خاک حاصل خیز کنار هم نشسته بودند. اولین بذر گفت: “می خواهم رشد کنم. می خواهم ریشه هایم را در خاک زیر پاهایم بدوانم و ساقه هایم را […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

داستان چهار فصل زندگی…

جی۵ لاین: مردی چهار پسر داشت.آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود.پسر اول در زمستان،دومی در بهار،سومی در تابستان و پسر چهارم نیز […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

حس خوب

جی۵ لاین:بهار بود و بوی تازگی همه جا پیچیده بود. همیشه دوست داشتم بهار رو با یه تازگی با یه حس خوب شروع کنم. چیدن سفره هفت سین این حس خوب رو برای شروع بهم […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

تمــــــــــام دنیـــا اشتباه میکنن،آغاز بهاریعنی سال نو

جی۵ لاین:امروز روز اول عید است و من از مدت ها قبل به دنبال یک ایده ی خوب برای خاطره ی امروز میگشتم تا به سایت خوبتان ارسال کنم. در شرایط امروز، ایران شرایط منحصر […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب
گیاه در حال رشد

می خواهم گرمای آفتاب را روی گلبرگ هایم احساس کنم

جی5 لاین:دو دانه در خاک حاصلخیز بهار در کنار یکدیگر نشسته بودند. دانه اولی گفت:” من می خواهم رشد کنم و شاخه هایم از زمین بیرون بیایند و هر روز صبح روی برگهایم شبنم زیبا […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب