هیچ وقت نادیده نگیریم.

جی۵ لاین:پسرک در حالی که از خانه دور شده بود چشمش به شیئی درخشان افتاد که در آن سوی خط آهن جلوه گری می کرد، به دنبال آن رفت تا آن را بردارد. او یک سکه پیدا کرده بود. پس با خوشحالی سکه را برداشت و برای آنکه با آن چیزی بخرد به راه افتاد. وقتی می خواست از ریل عبور کند سکه از دستش رها شد و بین سنگریزه ها و ریل آهن افتاد. کودک مصصم بود سکه را به دست بیاورد، بنا بر این روی ریل نشست تا سکه را هر طوری شده از زیر ریل بیرون بکشد. در همین لحظه ها که کودک روی ریل نشسته بود مادر صدای قطار را شنید که نزدیک می شود. پس کنار پنجره رفت تا ازفرزندش بخواهد به داخل خانه برگردد اما دید که فرزندش روی ریل نشسته است و به صدای قطار توجهی نمی کند. سراسیمه از خانه بیرون آمد تا فرزندش را از روی ریل کنار بکشد اما با فرزندش خیلی فاصله داشت و ممکن نبود مادر بتواند زودتر از قطار به فرزندش برسد. در همین لحظه بود که تمام لحظاتی را که او با فرزندش گذرانده بود جلوی چشما نش ظاهر شد. ناگهان او تصمیم بزرگی گرفت ، به جای اینکه به سمت کودک بدود، روی ریل ایستاد و خواست هر طوری شده قطار را متوقف کند. او در حالی که بلند فریاد می زد، از پسرش می خواست تا زودتر از ریل خارج شود، ولی کودک هم چنان بدون توجه به فریادهای مادرش در تکاپوی یافتن سکه بود. در همین لحظه ها راننده قطار با دیدن زن بلافاصله ترمز را کشید اما دیگر دیر شده بود و قطار پس از برخورد با مادر در چند قدمی کودک ایستاد. نجات فرزند به بهای خون مادر تمام شد. ” مبادا ما نیز همچون کودکی باشیم که به بهانه سکه ای مادر و پدرمان را در حالی که با تمام وجود برای ما و به خاطر ما از خودشان می گذرند، نادیده بگیریم.”

جی۵ لاین . کام

منبع تصویر:blog 

منبع اصلی:شما یک جوجه اردک زشت نیستید!/مسعود لعلی/ انتشارات بهار سبز

  •  نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.

هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید.

برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات بهار سبز داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
4 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شهزاد
شهزاد
10 سال قبل

پدر، مادر!
الهی فدای مهربونی هاتون.

بنفشه
بنفشه
10 سال قبل

من هم در طول زندگی ام خیلی کارهای ناخواسته کرده ام که مادر وپدرم رو ناراحت ونگران کردم من که همین الان میرم ودستشون رو می بوسم.

محمد
محمد
10 سال قبل

ببخشید نظرم درج نشد!

محمد
محمد
10 سال قبل
پاسخ به  محمد

خیلی داستان غم انگیزی بود…