قرار بود یک موسسه خیریه ساخته بشه

جی5 لاین: من معمار هستم. تا حالا خونه های زیادی رو ساختم. خاطره ای که می خوام بهتون بگم مربوط میشه شاید به بیشتر از 10 سال پیش. قرار بود که در یک قسمت از شهر به دست خیرین یک موسسه خیریه ساخته بشه، من هم معمارش باشم.

هنوز کار رو شروع نکرده بودیم. بانی این کار اومد پیش من و گفت: حقیقتش هنوز کسی آنچنان کمک نکرده واسه این کار، منم پول کافی ندارم. در واقع پولم خیلی کمتر از اون چیزی هست که فکر می کردم. دوست داشتم این ساختمون درست بشه اما مثل اینکه باید منتظر بمونیم.

بی درنگ بهش گفتم: “من پول دارم. شروع می کنیم. بقیه اش رو هم خدا جور می کنه. توکل به خدا. بخاطر ساخت اینجا هم لازم نیست مزدی بهم بدین. مجانی اینجا رو تموم می کنم” اون موقع تازه پول ساخت کار قبلیم رو گرفته بودم.

به محض اینکه به لطف خدا ما کار رو شروع کردیم مردم هم شروع کردند به کمک کردن و پول دادن. خلاصه به لطف خدا این ساختمان تموم شد. از پیلوت ساختمان واسه حسینیه استفاده میشه، بالاش هم سرپناهی هست واسه بی خانمان ها و ضمنا هر روز هم برای فقرا غذا تهیه می کنن و پخش می کنن.

این خاطره یکی از بهترین خاطراتی هست یادآوریش باعث افتخار منه.

از نوه ام هم تشکر می کنم که این خاطره رو واسه شما نوشته و می فرسته.

خاطره ای از: احمد کشاورز-64 ساله
ارسال شده از: تهران
منبع تصویر: ERR design

هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید!

 

برچسب ها: , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
3 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نیره جعفری
نیره جعفری
11 سال قبل

به این مرد بزرگ افتخار می کنم و از ته دلم دعا می کنم همیشه خدا برای خانواده اش حفظش کنه

حانیه
حانیه
11 سال قبل

و اقعا به این مرد های بزرگ باید آفرین گفت 😀 :laugh:

منصوره کشاورز
منصوره کشاورز
11 سال قبل

آفرین به این مرد بزرگ