جی5 لاین: مسئولین یک موسسه ی خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است.پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادندومسئول خیریه:آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید .ولی تاکنون هیچ کمکی به خیریه نکرده اید .نمی خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟
وکیل:آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کرده اید متوجه شدیدکه مادر من پس از یک بیماری طولانی سه ساله هفته ی پیش درگذشت و در طول آن سه سال حقوق بازنشستگی اش کفاف مخارج سنگگین درمانش را نمی کرد؟
مسئول خیریه_با کمی شرمندگی_: نه نمی دانستم.خیلی تسلیت می گویم.
وکیل:آیا در تحقیقاتی که کرده اید فهمیدید که برادر من در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمی تواند کار کند و زن 5 بچه دارد و سال هاست که خانه نشین است ونمی تواند از پس مخارج زندگی اش بر آید؟
مسئول خیریه_با شرمندگی بیشتر_: نه نمی دانستم.چه گرفتاری بزرگی!
وکیل:آیا در تحقیقات تان متوجه شدید که خواهرم سال هاست در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدید برای هزینه های بیمه اش قرار دارد؟
مسئول خیریه که کاملا شرمنده شده بود گفت:ببخشید نمی دانستم این همه گرفتاری دارید!
وکیل :خوب ،حالا وقتی من به این ها حتی یک ریال کمک نکرده ام چطور توقع دارید به خیریه ی شما کمک کنم؟!
منبع تصویر: nyhederne
- منبع اصلی:داستان های کوتاه از نویسندگان بزرگ و ناشناس جلد دوم/ گردآوری: حمیدرضا غیوری/ انتشارات راستین
- نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید.
برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید از انتشارات راستین داشته باشید تا علاوه برحمایت از ناشر محترم و مترجم گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.
دوستان من در همین مورد اتفاقی که تو محل کارم افتاد، بخاطرم اومد که تو از دلنوشته هام عینا کپی کردم و براتون گذاشتم، امیدوارم که برای شما هم مفید و پند آموز باشه. امروز تلفنی با رضا صحبت می کردم و چند تا سوال میپرسیدم، همکارم(یک آقای سیهچرده و نسبتا مسن) اومد و وسطش با لبخند بهم گفت که الان بعد از ظهر هست و کسی نیست و اینجا ساکت، منم دارم گزارش مینویسم، صدای شما اینجا میپیچه. منم گفت آره حق با شماست. و واقعا هم همین طور بود. من ادامه دادم و صحبتمون هم زیاد طول کشید.… بیشتر بخوانید
هیچگاه بر اساس آنچه می بینیم قضاوت نکنیم چون خیلی چیز های دیگر هم هست که دید بسیار باز و موشکافانه می خواهد.