جی5 لاین: شاگرد معمار جوانی بسیار باهوش اما عجول بود.گاهی تا گوشی برای شنیدن می یافت شروع می کرد به تعریف کردن از توانایی های خویش در معماری و در نهایت می نالید از این که کسی قدر او را نمی داند و حقوقش پایین است.
روزی به قصد آرایش به راه افتاد. دید آرایشگر مشغول است و موی کسی را کوتاه می کند.فرصت را مناسب شمرده و باز از هنر خویش بگفت و اینکه کسی قدر او را نمی داند و او هم هنوز نتوانسته خانه ی خوبی برای خویش دست و پا کند.
به اینجای کار که رسید کار آرایشگر هم تمام شد.مردی که مویش کوتاه شده بود رو به جوان کرده و گفت:آیا چون هنر داری دیگران باید برایت اسباب آسایش بگسترانند؟
جوان گفت :آری
مرد تنومند دستی به موهای سفیدش کشید و گفت:اگر هنر تو نقش زیبای کاشانه ای شود پولی می گیری در غیر این صورت با گدای کوچه و بازار تفاوتی نداری!
چون از او دور شد جوانک از آرایشگر پرسید او که بود که این چنین گستاخانه با من سخن گفت؟
استاد خندید و گفت :سالار ایرانیان ابومسلم خراسانی.
جوان لرزید و گفت:آری حق با او بود من بی از حد پر توقع هستم .ابومسلم خراسانی با این حرف به آن جوان آموخت هنر بدون کار هیچ ارزشی ندارد و هنرمند بیکار و بی ثمر هم با گدا تفاوتی ندارد.
منبع تصویر: Acorn
- منبع اصلی:داستان های کوتاه از نویسندگان بزرگ و ناشناس جلد دوم/ گردآوری: حمیدرضا غیوری/ انتشارات راستین
- نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید.
برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید از انتشارات راستین داشته باشید تا علاوه برحمایت از ناشر محترم و مترجم گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.
اینجــــــــــــــــــــــــــــــــــا همه هنرمند اما متوقع اند ….جالبه هاااا