جی۵ لاین :فردي از روي كنجكاوي با هدف شناخت واكنش ديگران نسبت به مسايل پيرامون، ميخي را در چهارچوب درب سازماني كه محل تردد بود كار گذاشت. نفر اول وارد شد و بدون اينكه ميخ را ببيند از درب گذشت.
نفر دوم كه از چهارچوب درب مي گذشت ميخ را ديد ولي بي توجه به آن گذشت.
نفر سوم ميخ را ديد و پيش خود گفت وقتي كارم تمام شد بر مي گردم و ميخ را از چهارچوب درب بر ميدارم تا براي كسي خطر ايجاد نكند.
نفر چهارم به محض رويت ميخ و شناخت خطر ميخ در محل تردد، بلافاصله ميخ كشي آورد و ميخ را درآرود و سپس به كار خود رسيدگي كرد.
- منبع اصلی:حکایت های مدیریتی/گرداوری:جلال رمضانی/نشر سایه گستر
- منبع تصویر: shutterstock
نظرتون رو بفرستید و اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روز ساعت ۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود. برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید.
یه سوال ?:-) چرا داستان هایی رو که براتون فرستادم نمی زارید 😥
:laugh:
بد بودن ?:-) براتون نیومده ?:-) یا یه علت دیگه ?:-)
الینا عزیز
سلام
داستانها بر اساس زمانبندی و ارسال منتشر میرددو اولویت با داستانهایی است که منبع داشته و ناب و بکر باشند،داستان های شما قطعا منتشر خواهد شد ،منتظر داستانهای بیشتری ازجانب شماهستیم.
تشکر
منتشر می شوند :laugh:
ميخ نماد رويدادها يا محيط اطرافمان و يا نشانه هايي است كه هريك از ما روزانه با آن در ارتباط هستيم
گاه بي توجهيم ، گاه سهل انگارانه جدي اش نميگيريم ،گاه به فردا ها موكولش ميكنيم و گاه به روي آن متمركز ميشويم كه اين تمركز خود به دوحالت تقسيم ميشود يا با انديششه اي درست با آن برخورد ميكنيم و با با فكري وسواس گونه آنرا به كابوس بدل ميكنيم
اين ما هستيم كه با تنظيم درست عكس العمل هايمان به چگونگي رويدادهاي زندگيمان رنگ ميبخشيم و نتيجه اين تصميم ها چگونگي زندگيمان را نقش ميزند !
نفر چهارم برا خودش زندگی نمیکنه….
نفر دوم رو ستایش میکنم…اما اگه به دربان یا خدمه سازمان متذکر میشد بهتر بود
قرار نیست ما هر مشکلی رو که میبینیم خودمون حلش کنیم.همینجوریه که سر یه صحنه تصادف همه نظر میدن جز افسر بدبخت!!!
چقدر من و شما متفاوت فکرمیکنیم…نظراتتون جالبه واسم
به نظر من این چیز خوبیه که…میگن از ادمهایی که جز تعریف و تمجید از من چیزی نگفتند هیچ نیاموختم
نفر اول وارد شد و بدون اینکه میخ را ببیند از درب گذشت. خیلی از آدمها بدون دقت به پیرامونشون زندگی میکنند و فقط خودشون اولویت زندگی خود هستند این آدمها لحظه های زندگی رو زندگی نمیکنند عبور میکنند نفر دوم که از چهارچوب درب می گذشت میخ را دید ولی بی توجه به آن گذشت. آدم هایی هستند که واقعیات زندگی دیگران میبینند توجه میکنند اما عبور میکنند این آدم ها اولویت در زندگیشون ندارند بی توجهی اصل زندگیشونه این ها زندگی رو دور میزنند که نبینند نفر سوم میخ را دید و پیش خود گفت وقتی کارم تمام… بیشتر بخوانید
نفرجهارم و نفر اول 2 تا شرايط كاملا متضادي داشتن،نفر اول بايك ذهن مشغول و درگير فقط جيزهايي كه مغزش اجازه ميداد رو ميديد و نه هيج جيز ديگري و نفر جهارم با ذهني باز و اماده قدرت مانور روي وقايع اطراف و مديريتشون رو داره