زندگی در ساختمان هشتاد طبقه

جی۵ لاین:روزی روزگاری دو برادر در کنار هم زندگی می کردند. خانه ی آنها در طبقه ی هشتادم مجتمع مسکونی قرار داشت. روزی وقتی به خانه بر می گشتند، در کمال نا امیدی متوجه شدند که آسانسورهای مجتمع مسکونی از کار افتاده است و ناچارند از پله ها بالا بروند تا به طبقه ی هشتادم برسند. بعد از رسیدن به طبقه ی بیستم، هر دو که به شدت خسته شده و به نفس زدن افتاده بودند، تصمیم گرفتند کیف های خود را همان جا رها کنند تا بارشان سبک شود و روز بعد آنها را بردارند. کیف هایشان را در همان طبقه رها کردند و از پله ها بالا رفتند. وقتی به طبقه ی چهلم رسیدند، به دلیل غر زدن برادر کوچک تر، دعوایشان شد. در حالی که با هم دعوا و مشاجره می کردند، از پلکان بالا رفتند تا به طبقه ی شصتم رسیدند. وقتی متوجه شدند که فقط بیست طبقه ی دیگر تا خانه شان باقی مانده است، دست از دعوا و مشاجره کشیدند و در آرامش، به راه خود ادامه دادند. سرانجام به طبقه ی هشتادم رسیدند. هر دو منتظر بودند تا دیگری در را باز کند؛ اما یادشان آمد که دسته کلید را داخل کیف در طبقه ی بیستم، جا گذاشته اند.

نکته: این داستان زندگی ماست. بسیاری از ما در جوانی مطابق توقعات و انتظارات والدین و آموزگاران و دوستان خود زندگی می کنیم. به ندرت فرصتی برای انجام دادن کارهایی پیدا می کنیم که واقعا دوست داریم. همین حالا به دنبال رویاها و آرزوهای خود بروید تا عمری را در حسرت و پشیمانی سپری نکنید.

منبع تصویر:blog
منبع اصلی:روز را خورشید می سازد، روزگار را ما/ مسعود لعلی-فهیمه ارژنگی/ انتشارات جاودان خرد
  •  نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.

هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات جاودان خردداشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کامیار
کامیار
9 سال قبل

نامم را پدرم انتخاب کرد ،
نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم!
دیگر بس است ، راهم را خودم انتخاب می کنم.