جی۵ لاین : مرغابی ای در بیشه ای با دولاک پشت صمیمی شده بود. وقت مهاجرت مرغابی رسید آن قدر گریه کرد که لاک پشت ها تصمیم گرفتند برای این که دوست شان ناراحت نشود با او بروند.دو لاک پشت دو سر چوبی را به دندان گرفتند و وسط آن را مرغابی به منقار گرفت و با هر جان کندنی بود پرواز کردند تا بالای شهر بزرگی رسیدند. مردم شهر چشمشان به آسمان دوخته شد تا آن روز چنین چیزی ندیده بودند بچه ها به دنبال شان می دویدند و به سویشان سنگ پرتاب می کردند .مرغابی مقاومت می کرد و همین طور بال میزد اما مگر شهر به انتها می رسید.
نه توان پرواز داشت و نه از ترس مردم می توانست به زمین بنشیند.سنگ ها به بال و پرش می خورد.باید بالاتر می کشید اما برایش سخت بود .در یک لحظه تصمیم خود را گرفت به لاکپشت ها گفت:تو را به خدا مواظب خودتان باشید،می خواهم بالا بروم.
بعد سبک بالا رفت.
- منبع اصلی:کتاب الکترونیکی حکایت های کوتاه و پند آموز/گرداوری:محمد علی باباپور
- منبع تصویر: shutterstock
هر روز ساعت ۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود. برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید.
میگن یه اقایی داشته تو یه خیابون شلوغ راه میرفته که میخوره زمین!
واسه اینکه ضایع نشه تا مقصد سینه خیز میره و حاضر نمیشه که بلند بشه و راه بره!
حکایت خیلی از ما هاست که میدونیم کاری خطاست ولی انجامش میدیم همچنان!
هنوز هم فرصت داری! جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته!یا ماهی رو هر وقت از اب بگیری تازه اس…
چه جمله های دیگه ای واسش میشه گفت!؟
درواقع مرغابی در حین پرواز باید فکر این چیزهایی که به وجود می امد بود و چون اون به این موضوع فکر نکرده بود به همین دلیل باعث شد تا بهترین دوستانش رو از دست بده و چه خوب بود اگر قبل از پرواز به همچین مشکلاتی فکر می کرد یا حتی می توانست برای یک مدت از دوستانش دور باشه تا همه مدت
و بهتره ما ادم ها هم قبل از این که کاری رو شروع کنیم در باره اون فکر کنیم تا اینده خوبی داشته باشیم
چقدر داستان مرغابی و لاک پشت میذارید. دفعه قبلی لاک پشت حماقت کرد این بار مرغابی
حتما دفعه بعد هم داستان مرغابی رو میگید که با لاک پشت پرواز میکردن و لاک پشت میفته سر مردم اون باید نتیجه اخلاقی بگیریم که مواظب باشیم در معرض سقوط اشیا نباشیم. کلا یه فیلد باز کنید هر کس هر جور میتونه در باره مرغابی و لاک پشت داستان بسازه بهتره.
:-)) 😉 :chic: :chic: :chic:
درحد توان باید گام برداشت وهرگز لقمه بزگتراز دهان برنداشت …لاک پشتها کاری غیراصولی وتقریبا انجام دادن وجان مرغابی خوش باورو بخطرانداختن … ومرغابی کم شعور !!! کاری روکه خودش بتنهایی وبامنطق واصول میتونست انجام بده …وموفق هم باشه نکردو خودشوتسلیم اراده ی دیگران کرد و … چه خوب که درنیمه راه پی به توان خودبرد وبراه خودپرکشید .
چرا بیچاره مرغابی رو متهم میکنی ،اون داشته چوب دل نازکی اش رو میخورده حیوونکی!!!!