خودش خواسته بود که بمیرد.

جی5 لاین: سال ها قبل مردی بود که در اداره ی راه آهن کار میکرد روزی برای انجام کارهای روزمره اش به سرد خانه رفته بود ناگهان در بسته شد و مرد متوجه شد که در سرد خانه گیر افتاده است.

او فریادزنان تقاضای کمک می کرد اما چون پاسی از شب گذشته بود هیچ کس صدایش را نمی شنید.سعی کرد در را بشکند، اما نتوانست. همان طور که نشسته بودرفته رفته احساس سرما کرد.سپس احساس کرد که انرژی اش رو به تحلیل رفته و ضعیف و ضعیف تر می شود.

بنابراین روی دیوار سردخانه نوشت:سردمه خیلی سردمه.رفته رفته دارم ضعیف می شم دارم میمیرم و این ممکنه آخرین کلمات من باشه.

فردا صبح وقتی بقیه کارگران در سرد خانه را باز کردند با جسد آن مرد رو به رو شدند. از همه ناراحت کننده تر این بود که سرد خانه چند روز قبل از کار افتاده بود. کارگر بیچاره چیزی از این موضوع نمی دانست و سرد خانه تنها در ذهن او درست عمل کرده بود و منجر به مرگش شده بود.

او احساس سرما و ضعف کرده بود و ختم کلام:خودش خواسته بود که بمیرد.

  • جی5 لاین . کام
  • منبع اصلی: داستان هایی به کوتاهی زندگی/ریچارد کوئک /ترجمه:مرجان توکلی/انتشارات کتاب پنجره
  • منبع تصویر : Info Mobile.w2eu
  • بازنویسی و انتشار: ا.قربانی

هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید. همچنین برای دیدن سایر داستان ها به صفحه لیست داستان های مثبت مراجعه کنید.

برچسب ها: , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
7 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کاربران ناشناس
کاربران ناشناس
10 سال قبل

:-)) 😀 🙁 :inlove: :snicker: :snicker: :snicker: :weep: :sidefrown: :dazed:

حمیده ابراهیمی
حمیده ابراهیمی
11 سال قبل

اگراینطوربود الان نسل زن منقرض شده بود
زیرازن دائما همه فکرش
اینه که ازدست شوهرش داره میمیره علاوه
بر اینکه نمرده تازه چند سال بعد از مرگ
شوهرش هست و شایدم …..