اراده

جی۵ لاین:کمی پس از آن که آقای داربی از ” دانشگاه مردان سخت کوش” مدرکش را گرفت و تصمیم داشت از تجربه خود در کار معدن استفاده کند، دریافت که “نه” گفتن لزوما به معنای ” نه ” نیست. او در بعد از ظهر یکی از روزها به عمویش کمک می کرد تا در یک آسیاب قدیمی گندم آرد کند. عمویش مزرعه بزرگی داشت که در آن تعدادی زارع بومی زندگی می کردند.بی سرو صدا در باز شد و دختر بچه کم سن و سالی به درون آمد، دختر یکی از مستاجرها بود دخترک نزدیک در نشست. عمو سرش را بلند کرد، دخترک را دید، با دایی خشن از او پرسید: چه می خواهی؟ کودک جواب داد:” مادرم گفت 50 سنت از شما بگیرم و برایش ببرم.” عمو جواب داد:” ندارم، زود برگرد به خانه ات.” کودک جواب داد:” چشم قربان” اما از جای خود تکان نخورد. عمو به کار خود ادامه داد. آن قدر سرگرم بود که متوجه نشد کودک سر جای خود ایستاده. وقتی سرش را بلند کرد، کودک را دید بر سرش فریاد کشید که:” مگر نگفتم برو خانه، زود باش.” دخترک گفت:” چشم قربان” اما از جای خود تکان نخورد. عمو کیسه گندم را روی زمین گذاشت ترکه ای برداشت و آن را تهدید کنان به دخترک نشان داد. منظور او این بود که اگر نرود به دردسر خواهد افتاد. داربی نفسش را حبس کرده بود، مطمئن بود شاهد صحنه ناخوشایندی خواهد بود. زیرا می دانست که عمویش عصبانی است. وقتی عمو به جایی که کودک ایستاده بود، نزدیک شد، دخترک قدمی به جلو گذاشت و در چشمان او نگاه کرد و در حالی که صدایش می لرزید با فریادی بلند گفت:” مادرم 50 سنت را می خواهد.” عمو ایستاد. دقیقه ای به دختر نگاه کرد، بعد ترکه را روی زمین گذاشت، دست در جیب کرد و یک سکه 50 سنتی به دخترک داد. کودک پول را گرفت و عقب عقب در حالی که همچنان در چشمان مردی که او را شکست داده بود می نگریست به سمت در رفت. وقتی دخترک آسیاب را ترک کرد، عمو روی جعبه ای نشست و از پنجره مدتی به فضای بیرون خیره شد. این نخستین بار بود که کودکی بومی به لطف اراده خود توانسته بود سفید پوست بالغی را شکست دهد.

نکته: تنها راه رسیدن به اهداف استقامت و بردباری است حتی اگر در این اصل اطمینان دارید که مشقت و سختی و ترس برای رسیدن به آن در این مسیر امری حتمی است.

منبع تصویر:blog
منبع اصلی:پندهای قند پهلو جلد دوم/ مهندس حسین شکر ریز/انتشارات فکر آذین
  •  نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.

هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات فکر آذین داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
4 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عاطفه
9 سال قبل

خیلی زیبا بود… 😀 :laugh:

همت بلندار که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیده اند

محمد حسین
محمد حسین
9 سال قبل

سلام
در احادیث هم داریم که در خواستن و طلب کردن ودعا کردن پا فشاری و اصرار کنید…

امام باقر عليه السلام در همین رابطه می فرمایند:
و الله لا يلح عبد مـومـن علـي الله عزوجل فـي حاجته الا قضـاهـا له.
به خدا سوگند هيچ بنده اي در دعا پافشاري و اصرار به درگاه خداي عزوجل نكند جز اين كه حاجتش را برآورد.

اصول کافی ، ج 4 ص 224.

کامیار
کامیار
9 سال قبل

سلام

شاید صبرو استقامت رو باید از حضرت نوح یاد بگیریم :

950 سال مردم را به سوي خدا فراخواند و هر 12 سال يك نفر ايمان آورد و رويهم 82 نفر شدند و آيات قرآن اصرار و

اميدواري او را به هدايت قومش بيان مي كند كه حتي مردم نمي خواستند حرفهاي او را بشنوند و گوشهاي خود را مي گرفتند ولي

باز حضرت دست بردار نبود. پاسخ صداقت و كوشش او توهين و آزار و اذيت و ناسزاگويي بود پس از آمدن نسل هاي جديد و

رفتن نسل هاي قبل وضع بدتر مي شد .

سارا
سارا
9 سال قبل

ابتدا و شروع هرکاری سخت ترین مرحله آن کار است. برای مثال به عقابها نگاه کن ، حتی اونها هم در ابتدای پرواز ، زیاد بال و پر می زنند، اما هنگامی که اوج می گیرند ، دیگر حتی نیازی به پر زدن هم ندارند …

کافیست اولین قدمها را بدون ترس و با پشتکارِ بالا برداری مطمئن باش بزودی به اوج خواهی رسید و روزهای سخت همیشه نخواهند ماند …

زندگی عبارت است از ایستادگی

ندیده ای درخت بیشتر از بوته گیاه، زندگی میکند

و سنگ بیشتر از درخت …