زنجیره ی عشق
جی۵ لاین: در بعد از ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی« جان» از سر کار به خانه بر می گشت، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش پنجر شده بود و او ترسان و […]
جی۵ لاین: در بعد از ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی« جان» از سر کار به خانه بر می گشت، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش پنجر شده بود و او ترسان و […]
جی۵ لاین: دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آنها از سر خشم؛ بر چهره ی دیگری […]
جهت دانلود داستان صوتی “وقتی خورشید درس تازه ای گرفت” کلیک نموده و این داستان را با بلوتوث به دوستتان هدیه دهید. حجم فایل: MB824 مدت زمان فایل 1:45ثانیه چنانچه قادر به شنیدن داستان های صوتی نیستید مرورگر خود را […]
جی۵ لاین: شخصی از اهالی شام به قصد حج یا مقصد دیگری به مدینه آمد. چشمش افتاد به مردی که در کناری نشسته بود. توجهش جلب شد. پرسید این مرد کیست؟ گفته شد حسین بن علی […]
جی۵ لاین: پسرکی به رئیس صومعه گفت : ” دلم می خواهد راهب بشوم، اما در زندگی هیچ چیز یاد نگرفته ام. پدرم فقط به من شطرنج یاد داده است که هیچ تاثیری در روشنایی باطن […]
جی۵ لاین:يك پژوهشگرانسان شناس درآفریقا،به تعدادى ازبچه هاى بومى يك بازى را پيشنهاد كرد. اوسبدى ازميوه رادرنزديكى يك درخت گذاشت وگفت: «هركسى كه زودتربه آن سبدبرسد،ميوه هاى خوشمزه رابرنده میشود.»هنگامیكه اوفرمان دويدن راداد،آن بچه ها […]
جی5 لاین: پیرمرد خوش برخورد و ملیحی هر از گاهی برای فروش اسباب و اثاثیه به عتیقه فروشی خیابان (نیوهمپشایر)مراجعه می کرد. یک روز زن عتیقه فروش پس از خروج پیرمرد از مغازه به همسرش می […]
جی۵ لاین : گنجشک با خدا قهر بود روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت .فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: “می آید. من تنها […]
جی5 لاین:استاد از شاگردان پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن،عشقشان را معنا می کنند. برخی « دادن گل و هدیه » و […]
جی5 لاین: پرستار ، مرد یونیفرم پوش ارتشی که ظاهری خسته و مضطرب داشت را بالای سر بیماری آورد و به پیرمردی که روی تخت دراز کشیده بود گفت: آقا، پسر شما اینجاست . پرستار مجبور […]
جی۵ لاین: چشماش شده بود دوتا کاسه خون!! هیچ وقت دوستش نداشتم. از همون لحظه اولی که پاشو گذاشت تو خونه، هیچ محبتی رو بهش احساس نمی کردم، با اینکه اون همیشه و همه جا مراقبم بود. […]
جی5 لاین: وقتی به دنیا آمدم 50 سال داشت و مدت ها بود که “بابای مامی “صدایش می کردم. نمی دانستم مادرم کجاست و چرا به جای او پدر همیشه در خانه است. وقتی به […]
جهت دانلود داستان صوتی “بردباری و محبت” کلیک نموده و این داستان را با بلوتوث به دوستتان هدیه دهید. حجم فایل: 920 کیلو بایت چنانچه قادر به شنیدن داستان های صوتی نیستید مرورگر خود را […]
جی۵ لاین: از اول سال دو نفر از بچه های کلاس با من و دوستم انگار مشکل داشتند. جواب سلام نمی دادند، روشون رو از ما برمی گردوندند، با خشم باهامون صحبت می کردند و […]