می توانستم در چشمانشان بخوانم که مرا مرده فرض می کنند
جی5 لاین: جری از آن دسته انسان هایی بود که رفتارش همیشه برای ما موجب شگفتی می شد. هر روز سرشار از روحیه از وقایع مثبت اطرافش تعریف می کرد، برخوردش با کارمندان محبت آمیز […]
جی5 لاین: جری از آن دسته انسان هایی بود که رفتارش همیشه برای ما موجب شگفتی می شد. هر روز سرشار از روحیه از وقایع مثبت اطرافش تعریف می کرد، برخوردش با کارمندان محبت آمیز […]
جی۵ لاین: آن که فکرش گره از کار جهان بگشاید گو در این کار بفرما نظری بهتر از این ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق […]
جی۵ لاین:فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت.استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم.شاگرد فکری […]
جی۵ لاین:رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیل ها از ترفند ساده ای استفاده می کنند. زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه ی درختی می بندند. حیوان […]
جی۵ لاین:ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهیتابه و […]
جی۵ لاین:در سال 1974 مجله گاید پست، گزاش مردی را نوشت که برای کوهپیمایی به کوهستان رفته بود. ناگهان برف و کولاک او را غافلگیر کرد و در نتیجه راهش را گم کرد. از آن […]
جی۵ لاین: روزی « فردریک کبیر» پادشاه پروس، در اطراف شهر برلین قدم می زد که با پیرمردی روبه رو شد که مثل شاخ شمشاد از جهت مخالف می آمد. فردریک از تبعه ی خود […]
جی۵ لاین: روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنها استفاده کرده و به نوعی بر آنها حکومت می کرد. بر حسب اتفاق […]
جی۵ لاین :يک افسانه صحرايی، از مردی ميگويد که می خواست به واحه ديگری مهاجرت کند و شروع کرد به بار کردن شترش. فرشهايش، لوازم پخت و پز، صندوق های لباسش را بار کرد. و […]
جی5 لاین: زن و شوهر پیری به دامنه کوهی رفتند تا بتوانند”اسب آهنی ” را ببینند. همان طور که به ایستگاه راه آهن نزدیک می شدند، ضربان قلب شان تند و تندتر می زد؛ چون این […]
جی5 لاین: چند ساعتی بود که گروه موسیقی برای اجرای کنسرت در محوطه باز منتظر شده بودند. مردم جمع شده بودند. هوا سرد بود. رهبر ارکستر در جای خود قرار گرفت. یکی از اعضای گروه با […]
جی5 لاین: در کودکی به این فکر می کردم که باید دنیا را تغییر دهم و بسازم. کمی که بزرگ تر شدم فهمیدم که دنیا را نمی توان عوض کرد. در جوانی تصمیم گرفتم که کشورم […]