می ترسیدیم چون ممکن بود زمین بخوریم

جی5 لاین: یک روز در کلاس معلم رو به ما کرد و گفت: امروز می خواهیم یک بازی تیمی انجام دهیم.
هر یک از شما باید با بغل دستی خود یک تیم بسازد. سپس یکی از اعضای تیم می بایست پشت به دیگری ایستاده و خود را به آرامی به سمت عقب پرتاب کند. هم تیمی او نیز می بایست مانع از زمین خوردن او بشود. خب حالا کدام یک داوطلب می شوید؟
هیچ یک از ما جرئت این کار را نداشتیم. ممکن بود زمین بخوریم.
معلم تصمیم گرفت از بین تیم ها یکی را به قید قرعه انتخاب کند. متاسفانه اسم من و مریم در قرعه کشی در آمد و مریم به عنوان کسی که من را می گرفت انتخاب شد.
همه منتظر بودند تا خودم را پرتاب کنم. ترسیده بودم. مطمئن نبودم که مریم مرا خواهد گرفت. با این حال چشمانم را بستم و خودم را به سمت عقب حرکت دادم. منتظر بودم که کمرم زمین را لمس کند که ناگهان دست مریم را بر شانه هایم حس کردم. او با دست مرا نگه داشته بود.
همه بچه ها با هیجان شروع به خنده کردند.
معلم گفت: می بینید بچه ها، گاهی لازم است در زندگی به کسی اعتماد کنیم. گاهی در حال سقوط هستیم که ناگهان حضور دستی توانمند در پشتمان را احساس خواهیم کرد.
اعتماد کنید و سعی کنید طوری زندگی کنید که شما هم معتمد دیگران باشید.

جی5 لاین . کام
منبع اصلی: rogerdar lington
منبع تصویر: amaris ketcham
ترجمه: فیروزه جمشیدی
بازنگری و انتشار: حوریه جعفری

هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید!

برچسب ها: , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
8 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بتول جون
بتول جون
12 سال قبل

برا ادامه زندگی چاره ای جز اعتماد نیس 😎

احمد رضا میرزا بیگی
احمد رضا میرزا بیگی
12 سال قبل

الان تو این دوره زمونه اعتماد کردن سخته ولی به نظرم اگر اعتماد کاملا از بین بره دیگه سنگ رو سنگ بند نمی شه.

بتول جون
بتول جون
12 سال قبل

اونجوریاهم نیست ادم با معرفت زیاد پیدا میشه