از تقلید کردن تا عرق کردن

 جی5 لاین: وقتی در حال رشد بودم،الگوی من جولی،مدیراجتماعی شوی تلویزیونی قایق عشق بود. من به خورشید، تفریح، استخر های شنا و ورزش – همه روی یک کشتی ملوانی بزرگ – فکر می کردم. رؤیایی تاریک، خاموش و عمیق بود، که امکان پذیر به نظر نمی رسید.

به روال و شیوه ی معمول خود ادامه دادم- هیچ وقت رؤیاهایم را اعلام نکردم – و ده سال بعد از فارغ التحصیلی به کار آگهی و فروش پرداختم.در یکی از مراحل کاری،یک گروه تجاری را در یک محدوده سلامتی سرپرستی می کردم و یک لحظه قایق عشق را تجربه کردم.

فکر کردم، ای کاش می توانستم در چنین محیطی کار کنم، چه شغل ایده آلی می شد، بعد آن را از سرم بیرون کردم و به دنبال کارم رفتم.

برای یک آگهی رادویی در “سان دیه گو” کار می کردم. وقتی تلفن های فروش را می زدم ،آواز خاصی را در رادیو می شنیدم و به طور اتوماتیک نوای ایروبیک را در سرم ایجاد می کردم.توانایی شگفت انگیزی برای تجسم هر مرحله داشتم.هرچه فشارهای کاری افزایش می یافت،میلم برای دنیای «تناسب و تفریح » بیشتر می شد.

تولد سی و دو سالگی ام روز جمعه بود،و آن روز شغل منظم و رؤیایی کار دائم من تحقق یافت.

به دفتر فروش مدیر قدم گذاشتم و معامله را شروع کردم.می توانستم استعفا بدهم،اما اول چند ساعت کوتاه باید کار می کردم، به مشتریانی که وجود داشتند می رسیدم،و بقیه وقت را به جستجوی کار تازه ای بر می آمدم. در عوض، مدیرم وقت داشت تا سر فرصت دنبال جایگزینی برای من باشد. انتظار داشتم که جستجوی شغلم دو ماه طول بکشد.

صبح دو شنبه سر رسید، و من با یک کتابچه ی راهنمای تلفن نشستم و داخل آن گشتم. زیر «باشگاه های سلامتی» صفحات زرد به جستجو پرداختم و از کلوب سلامتی اطلس شروع کردم. شهرت بالای آن را شنیده و بیشتر کنجکاو شده بودم. تلفن زدم و به مقصود رسیدم. زنی که جواب تلفنم را داد، به من اطلاع داد که مسئول هماهنگ کننده ایروبیک دستش شکسته و آنان نیاز به یک جایگزین دارند. همان طوری که منتظر مسئول هماهنگ کننده بودم که روی خط بیاید، شروع به عرق ریختن کردم – حتی هنوز کاری نکرده بودم!

بهترین لباس ایروبیکم را پوشیدم و آن روز را برای تمرین بیرون رفتم.بعد از آن ، خانم مسئول پرسید که آیا می توانم فردای آن روز شروع کنم؟ با وحشت به او نگاه کردم و گفتم :«نه،تمرین ندارم، و نیاز به کمی موزیک دارم»

او پرسید:«اگر چند روز آینده را با تو کار کنم، می توانی از روز سه شنبه شروع کنی؟»

با خوشحالی گفتم:«بله». و شغل من در تناسب اندام شروع شد. تا روز جمعه من شغل دومی هم در کلوپ دیگری داشتم. هفته ی بعد،دو پست آموزش دیگر هم به من پیشنهاد شد.حالا در مسیر هدفم قرار گرفته و  رؤیاهایم در حال شکل گرفتن بود.

حدود بیست مایلی سان دیه گو،گلدن دور، یکی از بزرگترین محوطه های ورزش در دنیا بود که درش به یک رستوران شیک باز می شد.هدف بعدی من کارکردن در آنجا بود.حساب کردم که دو سال طول می کشد آنجا کار کنم. در دانشگاه سان دیه گوی کالیفرنیا ثبت نام کردم و درس هایی در آناتومی و فیزیولوژی گرفتم تا اعتبارم را تقویت کنم. رزومه خود را به گلدن دور فرستادم و مرتباً به سرپرست تناسب اندام زنگ می زدم تا بی فایده نباشد.به هر حال، با هر تلفن ، من و منشی رابطه ی دوستانه تری با هم پیدا می کردیم.

دو هفته بعد، به من تلفن زد. به نظر می رسید که سرپرست برای پیدا کردن میزبان و مصاحبی برای غداخوردن با مهمانان و عمل کردن به عنوان جایگزینی برای تناسب اندام مشکل دارد. او فردی با شخصیت می خواست.منشی به رئیسش گفت که من فرد مناسبی برای این کار هستم.این همان چیزی بود که دلم می خواست بشنوم!

دوبار قبل از آنکه سرپرست پُستی را پیشنهاد کند،با من مصاحبه کردند. او توضیح داد که بعد از دو ماه من شایستگی آن را دارم که به تیم تمام وقت تناسب اندام بپیوندم.اما خبرهای بهتری هنوز در راه بود. بعد از یکسال استخدام، من می توانستم برای برنامه دریایی و کار روی عرشه کشتی کونارد (cunard)ملحق شوم.تصور می کنم حال کسی را داشتم که برنده ی بلیط بخت آزمایی شده است! رؤیای قایق عشق من داشت به واقعیت می پیوست.

آنچه که فکر می کردم دو سال طول می کشد، دو ماه طول کشید. بعد از یک سال، به نیویورک پرواز کردم و برای یک مأموریت چهارماهه سوار کشتی کوئین الیزابت دوم شدم.در واقع نقش «جولی» را بازی می کردم! آفتاب بود،تفریح و استخر های شنا و تمرین و ورزش در یک کشتی بزرگ. وقتی سوار کشتی می شدم،احساس بسیار خوبی داشتم.عاقبت ،دیدم که رؤیایم رنگ واقعیت به خود گرفت.

جی5 لاین . کام

  • منبع اصلی: شکلات برای موهبتهای زنان/ کی آلنبو/ مترجم:عفت حیدری/ انتشارات جیحون
  • منبع تصویر: Shutter Stock
نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.

هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبتدرجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید.

برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید آنلاین از انتشارات جیحون داشته باشید تا علاوه برحمایت از ناشر محترم و مترجم  گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
15 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مریم
مریم
11 سال قبل

واقعا چه خوب میشد اگه همه تو زمینه ای که دوست داشتن و با عشق کار میکردن

مینو
مینو
11 سال قبل

من تقریبا رویایی ندارم…
چندتا هدف بزرگ دارم که به ترتیب و قدم به قدم بهشون نزدیک میشم و جالب اینه که بعضی وقتا میان بر های عجیبی جلو پام باز میشه که خودم متحیر میمونم…. :laugh:
یکی از هدفه هام تا چندسال دیگه ایجاد نظام یکپارچه ی اقتصادی هستش که هم باعث رونق اقتصاد و هم تولید و چرخش بیشتر کالا ها با کیفیت های طبقه بندی شده هستش… :-))
نظرتون چیه؟

آیدا
آیدا
11 سال قبل
پاسخ به  مینو

این نظام یکپارچه ی اقتصادی قراره کجا ایجاد بشه؟؟؟