مطالب مرتبط با کیک

امیدوار بودم خانم پارمر صندلی خالی کنار من را نبیند

جی5 لاین: جان ایوانز یک روز صبح وارد زندگی من شد. لباسی گل و گشاد و ظاهری ژولیده داشت. والدین او از آن دسته کارگران سیاه پوستی بودند که درآمدشان بسیار اندک بود و فقط […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

داستان کیک خوشمزه

جی۵ لاین:استاد پیر در حال مرگ بود و می گفت که آخرین بعدازظهرش خواهد بود. مریدان و دوستانش به دیدن اوآمده بودند. او دوستداران زیادی داشت و همه می آمدند، از راه های درو و […]

ادامه مطلب

یک دوره تغییر

جی۵ لاین:بارها به منظور زنده ماندن می بایست یک دوره تغییر را شروع کنیم. گاهی اوقات لازم است از خاطرات، عادات و دیگر سنت های خود، دست بکشیم. فقط با رهایی از مسئولیت های گذشته […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

دعوت نامه ی فقیرانه

جی۵ لاین:هرگز آن روزی که مادرم مجبورم کردبه جشن تولد دوستم بروم را فراموش نمی کنم. من در کلاس سوم خانم بلاک در تگزاس بودم و آن روز دعوت نامه ی فقیرانه ای را که […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

به وسایل کهنه و قدیمی خانه نگاه کردم

جی5 لاین: در حال جارو کردن پیاده روِ جلو خانه بودم که دیدم پسر و دختری کوچک به سویم آمدند. پسر به آرامی پرسید: خانم، روزنامه کهنه دارین؟ می خواستم نه بگویم که چشمم به […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب