مطالب مرتبط با مغرور

داستان دو گرگ

جی۵ لاین: حکایتی سرخپوستی می گوید که: نوه ای و پدر بزرگش در حال گفتگو بودند. سرخ پوست پیر می گوید:” پسر، در درون هر کسی دو گرگ زندگی می کند. یکی از این گرگ […]

ادامه مطلب

عقاب و کلاغ ها

جی۵ لاین: عقاب پیری بر اثر کهولت به حال مرگ افتاده بود و در حالی که آخرین نفس ها یش را می کشید کلاغ هایی رادید که به دورش حلقه زده اند و قصد دارند […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

دو کوزه

جی۵ لاین:در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه ی بزرگ آب را به دو انتهای چوبی می بست، چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

شاخه و برگ

جی۵ لاین: یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال آن برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. شاخه چندین با ر این کار را با […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب