پروانه پیر
جی۵ لاین:پروانه ی پیر زمانی که بسیار جوان بود، با دوستانش پرواز می کرد. ناگهان سرش را بلند کرد و نوری سپید و شگفت آور را دید که از میان شاخه های درختی آویزان است. […]
جی۵ لاین:پروانه ی پیر زمانی که بسیار جوان بود، با دوستانش پرواز می کرد. ناگهان سرش را بلند کرد و نوری سپید و شگفت آور را دید که از میان شاخه های درختی آویزان است. […]
جی۵ لاین: مردی که همسرش را از دست داده بود، دختر سه ساله ای داشت که برایش بسیار عزیز بود. دخترک به بیماری سختی مبتلا شد. پدر به هر دری زد تا کودک، سلامتی اش […]
جی۵ لاین: چهار شمع به آرامی می سوختند، محیط آنقدر ساکت بود که می شد صدای صحبت آنها را شنید. اولین شمع گفت:” من صلح هستم، هیچ کس نمی تواند مرا همیشه روشن نگه دارد. فکر […]
جی۵ لاین:هرگز آن روزی که مادرم مجبورم کردبه جشن تولد دوستم بروم را فراموش نمی کنم. من در کلاس سوم خانم بلاک در تگزاس بودم و آن روز دعوت نامه ی فقیرانه ای را که […]
جی5 لاین:چهار شمع به آرامی در حال سوختن بودند . محیط آنچنان آرام و بی صدا بود که می شد به صحبت هایشان گوش داد. اولی گفت: من « صلح » هستم. کسی نمی تواند […]