هر وقت کسی را رنجاندی یک میخ روی دیوار بکوب
جی5 لاین: پسر کوچک و بداخلاقی بود که خیلی زود عصبانی می شد و موجب رنجش دیگران می گشت، روزی پدرش به او کیسه ای پر از میخ داد و از او خواست تا هر […]
جی5 لاین: پسر کوچک و بداخلاقی بود که خیلی زود عصبانی می شد و موجب رنجش دیگران می گشت، روزی پدرش به او کیسه ای پر از میخ داد و از او خواست تا هر […]
جی۵ لاین:زن نمی دانست که چه بکند؛ خلق و خوی شوهرش از این رو به آن رو شده بود. قبل از این می گفت و می خندید، داخل خانه با بچه ها خوش و بش […]
جی۵ لاین:نقاش دوره گردی برای یافتن چند نمونه کار در یکی از روستاهای بین راه توقف می کند. یکی از نخستین مشتریان او مرد مستی بود بود که علیرغم صورت کثیف نتراشیده و لباس های […]
جی۵ لاین: حکایتی سرخپوستی می گوید که: نوه ای و پدر بزرگش در حال گفتگو بودند. سرخ پوست پیر می گوید:” پسر، در درون هر کسی دو گرگ زندگی می کند. یکی از این گرگ […]
جی۵ لاین:چند سال پیش در جلسه ای شرکت کردم که چشمانم را باز کرد و به نیروی بهت آور کلمات پی بردم. با دو تن از دوستان و شرکای قدیمی مشغول چاره اندیشی بودیم. معلوم […]
جی۵ لاین:استاد و شاگردی که مردی تاس بود به اطراف شهر رسیدند.در آنجا چند کودک می بینند که مشغول بازی بودند.یکی از کودکان چشمش به سر تاس و بی مو شاگرد افتاد و با صدای […]
جی۵ لاین: ” کریستن دی لارسن” در کتابی تحت عنوان توصیه هایی برای خوش بینان می گوید: به قدری قوی و قدرتمند باشید که هیچ کس و هیچ چیز قادر به بر هم زدن آرامش […]
جی۵ لاین:روزی پسر بچه ای در ساحل ، مشغول بازی با ماسه ها بود. چند کامیون و بیل پلاستیکی قرمز رنگ همراه خود داشت. در حال درست کردن جاده و تونل با ماسه های نرم […]
جی۵ لاین:پسر بچه ای بود که اخلاق خوبی نداشت. پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت: هر بار که عصبانی می شوی یک میخ به دیوار بکوب . روز اول ، پسر بچه […]
جی5 لاین: از عارفی پرسیدند:سر همه ی دواها چیست؟ گفت:درد پرسیدند :از که جوییم؟ گفت از مرد! پرسیدند نشان مرد چیست؟ گفت رخ زرد! پرسیدند دیگر چیست؟ گفت صبر به هنگام غلبه ی شهوات و حلم […]
جی۵ لاین : یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیر و کمانشان را برداشتند و چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و […]
جی۵ لاین : در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را […]