یکی از دوستام یک ماه مونده به کنکور شروع کرد به درس خوندن و فکر می کرد می تونه رتبه ی خوبی بیاره، تا اینکه بالاخره روز کنکور رسید و سر جلسه رفتم. توی این مدتی که درس می خوندم رابطه ام رو با خدا حسابی خوب کرده بودم و بیشتر وقت ها باهاش حرف می زدم و ازش می خواستم که بهم کمک کنه و هوامو داشته باشه و بالاخره روز کنکور رسید و سرجلسه رفتیم. کنکور برخلاف چیزی که فکر می کردم ، سخت بود؛ وقتی از جلسه ی کنکور بلند شدم احساس خوبی نداشتم ، یه جورایی احساس نا امیدی می کردم ، خصوصاً زمانی که دوستم گفت کنکور خیلی راحت و خوب بوده براش. با اینکه یه حس نا امیدی به سراغم اومده بود، ولی تا زمان اومدن نتایج یه آرامش خاصی داشتم و اصلاً احساس نگرانی نداشتم. ته دلم همچنان چراغ امیدم روشن بود.
نتایج کنکور با چند روز تأخیر اومد، یکی از دوستام بهم زنگ زد- اون دانشجوی ارشد بود و بیشتر از من واسه نتایج من شور میزد – ازم پرسید چی شد ؟ رتبه ات چند شد ؟ بهش گفتم زوده هنوز نیومده .گفت : بدو برو ببین ، نتایج اومده.
ظهر که شد رفتم سراغ نتایج، دلم شور افتاده بود ولی تا چشمم به رتبه هام افتاد جیغ کشیدم و پریدم مامانم رو بغل کردم و بوسیدم و به همه خبر دادم که رتبه هام 11 ، 72 ، 33 شده. عصر که شد خواهرم با یه شاخه گُل اومد خونه و قبولیم رو بهم تبریک گفت. اون دوستم که احساس می کرد کنکور خیلی خوب بوده و سخت نبوده ، رتبه اش اصلاً خوب نبود و قبول نشد.
جی۵ لاین . کام
خاطره ای از: مرجان
ارسال شده از: شیراز
منبع تصویر: Shutter Stock
عالی بود نمی دونین چقدر به تجربه و انرژی این خاطره نیازداشتم مرجان جان متشکرم که تجربت رو رایگان در اختیارم قرار دادی .دوستت دارم
پس من چی ؟؟؟ 😉
خواهش می کنم دوست عزیز 🙂
سالها پیش من هم مثل این دوستمون راه موفقیت رو در پیش گرفتم وبه اهدافی که از پیش تعیین کرده بودم رسیدم . ولی بعد از مدتی متوجه شدم که در زندگی دچار رکود شدم و موفقیت های گذشته هم لذت قبل رو دیگه ندارند بعد از مدتی تفکر و کنکاش متوجه ایراد کارم شدم. وقتی به اهدافم میرسیدم فراموش کرده بودم که هدفهای جدید برای زندگیم پیدا کنم . فوری دست به کار شدم و در زمینه های مختلف زندگیم هدف گذاریهای جدید انجام دادم . نباید وقت رو تلف کرد . یکبار زندگی فرصت کوتاهیست برای اینکه ثابت… بیشتر بخوانید
قبول دارم ، آدم اگه آرزو یا هدفی واسه آینده نداشته باشه ، زندگیش خیلی کسالت بار میشه.
اقا مسعود ممنون میشیم شما هم چند تا از تجربه ها و خاطراتتون رو ارسال کنید جی5 لاین تا منتشر کنن و ما هم بخونیم و استفاده کنیم! ?:-)
این طور که از نوشته هاتون متوجه شدم ادم اکتیو و جالبی هستید.
🙂
:yes: :yes: :yes: :yes: :yes:
تبریک میگم بهتون
برای نتیجهگیری بهتر باید جدی باشیدوجسارت و تعهد داشته باشید، هیچ چیز قادر بهمتوقف ساختن اراده انسانی که حق زندگی خودرادرگرو پیشبرد هدفش میگذارد نیست.
باید بدانیم که آ دمهای موفق، آنقدرهابرجسته، با استعدادو یا منحصر به فرد نیستند، آنهافقط توانستهاند نحوه کارکرد هر چیز این جهانرادرک کنند و بفهمند که پیشرفت خود آنها نیزمطابق بر اصولی است که بر محیط پیرامون آنهاحاکم است. آنها میدانند که تصحیح مداوم وپیوسته، راه رسیدن به اهداف است، در این بارهبارها از مسیر منحرف میشوند، اشتباه را اصلاحمیکنند و دوباره به راه اصلی بر میگردند. در راهرسیدن به هر هدف میتوانیم به شهامت و ارادهقویتر دست یابیم، برقدرت متقاعد سازی خویشبیفزاییم، انظباط فردی را بیاموزیم، توان و طاقتخویش را افزایش دهیم و اعتماد به نفس خودرابالا ببریم.
ما میتوانیم از اکنون خود فراتررفته و به آرزوهای خود دسترسی پیدا کنیم. برای رسیدن به هدف،برنامه ریزی دقیقی لازم است، باید نحوه عملکردهر چیز را به خاطر بسپاریم هیچ چیز در خط مستقیم سیر نمیکند و نیز هیچ هدفی مستقیم وبدون تلاش به دست نمیآید. 🙂 🙂 🙂