دعای گربه، خدای گربه

جی5 لاین: حتما شما هم چیزهایی در مورد “قدرت انتخاب” و یا “جبرو اختیار” بشر شنیده اید.

در مورد این که گاهی اوقات شرایطی پیش میاد که خودمون با تصمیم و انتخابمون نتایج رو تعیین می کنیم و گاهی اوقات هم احساس می کنیم نتایج از پیش تعیین شده است وما خیلی توش دخیل نیستیم.

گاهی اوقات هم همه چیز در حال سپری شدن هست  _بر حسب جبر یا اختیار _ ولی در لحظه ی آخر نتایج کاملا عوض میشه.

اسمش میشه سرنوشت و یه عده هم میگن قضا و قدر و خواست خدا و …

این قصه سر درازی داره وهمین دو تا کلمه ی ساده “جبر و اختیار”منشا اختلاف مکاتب بزرگ اشاعره و معتزله و امامیه است و همینطور بحث های مختلف فلسفی و روانشناسی رو شامل میشه.

آدمای بزرگی مثل ملاصدرا وشیخ صدوق و میرداماد و فرويد و نیچه و …نظریه های مختلفی دارن.

یه نکته ی جالبی که وجود داره (شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشه )ترکیب این دو مقوله است:یعنی شما با اراده ی خودت تصمیم می گیری که کاری رو انجام بدی و این میشه حکم مقدر خداوند!

در واقع می تونی از چند بعد به یه کار نگاه کنی و از هرجهت هم یه تصویر متفاوت ببینی.

_________________________________________________

وقتی شروع کرده بودم واسه کنکور درس بخونم تصمیم گرفتم اتاقک ته باغ رو _که بیشتر حکم انبار وسایل باغبانی رو داشت _مرتب بکنم و کتاب و وسایل هام رو به اونجا منتقل کنم تا تمرکز بیشتری داشته باشم.

میز تحریر ،صندلی، کتاب های درسی با کمدش، جعبه جی5 و فلش برگ هام،یه یخچال کوچیک و حتی تلویزیون قدیمی و وی سی دی(VCD)رو هم با خودم برده بودم.

ولی عادت بخصوصی که داشتم این بود که برای خواب فقط برم تو اتاق خودم و روی تخت خودم استراحت کنم.

همه چی خوب پیش میرفت و با برنامه ریزی…ساعت مطالعه،ساعت تفریح،زمان خواب و …

چون که معمولا درس خوندن رو از ساعت 5 صبح شروع می کردم برای استراحت راس ساعت 10:30 یا 11 یه چرت نیمروزی داشتم.بعدهم ناهار ونماز و برگشتن به اتاقک ته باغ،

اون موقع شهریور بود ولی بارون پاییزی کم کم خودشو نشون می داد البته یادم رفت بگم که من بجز لاک پشت وخرگوش و مرغ مینا ، یه سگ هم داشتم.

وقتی از اتاقک اومدم  بیرون ،نم نم بارون شروع شده بود. بعد از سرکشی به حیوونای خونگی عزیزم و مطمئن شدن از این که بارون اذیت شون نمی کنه قدم زنان به خونه رفتم تا قیلوله ی کوتاهی داشته باشم.

بعد از ناهار موقع برگشتن به اتاقک ته باغ، دیدم که بارون فوق العاده ای اومده و حسابی زمین رو سیراب کرده،بوی نم و طراوت واقعا روح بخش بود.

داخل اتاقک که وارد شدم صدای ضعیفی شنیدم.

تلویزیون و وی سی دی که خاموش بودن،بلند شدم بقیه ی جاها رو چک کردم تا این که یه گوشه ی اتاق پشت بخاری یه گربه رو دیدم با 5تا بچه اش که تازه به دنیا اومده بودن!

من قبل از خارج شدن پنجره رو باز گذاشته بودم تا هوا عوض شه و طراوت بارون هوای داخل رو هم تازه کنه،

تو حیاط ،زمین خیس و مرطوب بود و با وجود باران و سگ آزاد توی باغ، قطعا گربه هیچ جایی بهتر از اتاقک پیدا نمی کرد تا بچه هاش رو به دنیا بیاره!

البته زمانی که در یا پنجره ای باز باشه و آدم مزاحمی هم اونجا نباشه!

جی۵ لاین . کام

خاطره ای از: مرجان
ارسال شده از: گیلان
منبع تصویر:  Peteava

هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید!

برچسب ها: , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
36 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Saoshyans
Saoshyans
2 سال قبل

گربه های ماده قبل از زایمان‌مکان‌مناسب رو انتخاب میکنند اون اتاقک چون قبل انباری بوده گربه مادر انتخابش کرده سر بزنگاه که اومده دیده از حالت انباری ر ا‌مده اتاق شده اما چون فرصتی برای انتخاب مکان دیگری نداشته ناچارا همونجا زایمان کر ه

لیلا
لیلا
9 سال قبل

به نظر من خدا حیونها رو بیشتر از آدمها دوست داره.

هم نفرین و هم دعای حیونها می گیره.

من خودم امتحان مردم .اگه میخواهید دعاتون مسجاب بشه ، به حیونها کمک کنید چون خیلی بی پناه هستند.

ولی در مورد آدماه کاملا برعکسه.

حمید
حمید
11 سال قبل

خدای گربه هم بزرگه. قسمت این بود که شما برید و اون اتاقک ته باغو واسه گربه آماده کنید و درست زمان وضع حملش پنجره رو باز بذارید و برید بیرون. انصاف نیست که مغرورانه بگیم که گربه قدرت تعقل نداره. اینطور نیست که حیوانات همه حرکاتشون ناشی از غریزه محض باشه.به نظر من سرنوشت یعنی همین که شما کارهایی رو به اختیار خودت انجام بدی ولی نتونی پیامد های اونو پیش بینی کنی

فرزانه واحد
فرزانه واحد
11 سال قبل
پاسخ به  حمید

:laugh: اتاقک رو واسه گربه آماده نکرده بودن، برای تمرکز وقت درس خوندن مجهزش کرده بودن.
تعریفی که از سرنوشت دارید هم خیلی جالب بود

مسعود
مسعود
11 سال قبل
پاسخ به  فرزانه واحد

خانم فرزانه به نظر من , نویسنده خاطره وسیله ای بوده در دست خدا واسه اینکه کار گربه داستان ما راه بیفته

کیمیا
کیمیا
11 سال قبل
پاسخ به  مسعود

دقیقا
من هم فکرمی کنم که همینطوره!!!
😉
😉
😉
😉

فرزانه واحد
فرزانه واحد
11 سال قبل
پاسخ به  مسعود

آقا مسعود شما درست میگید ، ما خیلی وقتا بدون اینکه خبر داشته باشیم یه وسیله ایم واسه اینکه یه کاری درست انجام شه 🙂

شینا
شینا
5 سال قبل
پاسخ به  حمید

آفرین این همه اون چیزیه که توی دل این خاطره ست……

مسعود
مسعود
11 سال قبل

قابل توجه عزیزانی که متوجه رابطه این خاطره با جبر و اختیار نشدن ببینید این دوست ما به حکم اختیار خودش شرایط خوبی رو واسه درس خوندن فراهم کرده بود ولی سرنوشت اینطور میخواست که خانم گربه بچه هاشو اونجا دنیا بیاره البته سرنوشتی که خود دوست ما هم به دلیل باز گذاشتن پنجره در شکل گیری اون دخیل بود. خوب حالا به حکم اجبار دوست ما مجبوره که جای خودشو عوض کنه چون گربه رو که نمیشه تا وقتی داره به کوچولوهاش شیر میده جابجا کرد. می بینید همه اون تدارکات و برنامه ریزی دقیق و… با یه اتفاق… بیشتر بخوانید