جی5 لاین: یک روز صبح تو خوابگاه از رفتار یکی از هم اتاقی هام خیلی عصبانی شدم اما چیزی بهش نگفتم ولی بخاطر عصبانیتم هم با کسی صحبت نمی کردم و از درون حرص می خوردم. تا ظهر با کسی صحبت نکردم. ظهر برای خرید به بیرون از خوابگاه رفتم. در راه داشتم با خودم فکر می کردم که چرا حرفی نزده ام و عصبانیتم را ابراز نکرده ام؟
به بوفه که رسیدم دیدم قبل از من دختری در حال خرید است. خوب که دقت کردم دیدم نمی تواند خوب صحبت کند. لال نبود اما در تکلم مشکل داشت و حرف ها را با سختی بسیار ادا می کرد. ناگهان به خودم گفتم این دختر حرف های معمولی را به سختی ادا می کند و من بجای شکر گزاری از نعمت تکلم نگران این هستم که چرا جواب دیگران را نداده ام؟ همین که این فکر به ذهنم خطور کرد عصبانیتم را از یاد بردم.
جی5 لاین . کام
خاطره ای از: محدثه رشیدی باجگان
ارسال شده از: کرج
منبع تصویر: wordpress
هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید!
خیلی جالب بود و اون موقع خیلی قشنگ فکر کرده بوده!!! 😉
خاطره ی خوبی بود بنظرم همیشه باید خدا را در همه حال شکر کرد
خاطره جالبی بود البته من تصورم میکنم بهتره اشتباه دیگران رو با مهربانی بهشون بگیم تا از اشتباه دربیان.
این خاطره جنبه آموزشی داشت، امید است که در پیشبرد و ارتقاء افکار مثبت موفق باشید.
خدا جلو آدما یه چیزایی میاره که دیدگاهشون رو نسبت به یه چیزی دگرگون کنه، باید درس بگیریم، درس خوبی گرفتی. 🙂
موافقم
اما ما بنده ها شاگردای تنبلی هستیم ،هم دیر درس رو میگیریم هم زود فراموش میکنیم