دوست داشتی چنین برادری داشته باشی؟

جی۵ لاین:دو برادر با هم در یک مزرعه خانوادگی کار می کردن. یکی از برادرها متاهل و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود. آن دو در پایان هر روز نتیجه کار و زحمتشان را به طور مساوی بین هم تقسیم می کردند. روزی برارد مجرد پیش خود اندیشید.این منصفانه نیست آنچه را که به دست آورده ایم به طور مساوی با هم تقسیم کنیم. من مجرد هستم و تنها و بالطبع نیازم هم خیلی کم است.به هیمن خاطر، او هر شب کیسه ای گندم از انبار کوچک خود بر می داشت، مزرعه ما بین منزل خود و برادرش را پنهانی می پیمود و کیسه گندم را به انبار برادرش حمل می کرد. از طرف دیگر، برادر متاهل هم پیش خود اندیشید: این منصفانه نیست که محصولمان را به طور مساوی با هم تقسیم کنیم. از هر چه که بگذریم، من متاهل هستم و صاحب زن و بچه هایی که می توانند در آینده به من کمک کنند. برادرم تک و تنهاست و کسی را ندارد تا در آن سالها یار و یاورش باشد.به همین خاطر، او نیز هر شب کیسه ای گندم از انبار کوچک خود بر می داشت، مزرعه مابین خود و برادرش حمل می کرد. سال های متمادی هر دو برادر گیج و مبهوت بودند، چون گندم انبا ر آن دو هرگز کم نمی شد. یک شب تاریک، زمانی که هر دو برادر پنهانی در حال حمل گندم به انبار برارد دیگر بودند، ناگهان به هم برخوردند. آن دو پس از یک مکث طولانی متوجه حادثه ای که در طی سالیان گذشته اتفاق افتاده بود شدند. دو برادر، کیسه های گندم را بر زمین نهادند و همدیگر را در آغوش کشیدند.

منبع اصلی:داستان های کوتاه از نویسندگان بزرگ و ناشناس/ حمیدرضا غیوری/ انتشارات غیوری

نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید از انتشارات غیوری داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشید.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها