جی5 لاین: همه مسافران هواپیما در حال استراحت بودند که ناگهان هواپیما تکان شدیدی خورد. در ابتدا همگی فکر کردند یک اتفاق عادی است و شاید در چاله ی هوایی افتاده باشند، اما تکان ها شدت بیشتری گرفت بطوری که آن ها را به وحشت انداخت. دقایقی بعد خلبان اعلام کرد که یکی از موتورها از کار افتاده و او همه تلاشش را برای سالم فرود آمدن خواهد کرد.
با هر حرکت هواپیما مسافران بیشتر از پیش جیغ می کشیدند، آن ها می دانستند که بزودی سقوط خواهند کرد و همگی خواهند مرد. بسیاری از آن ها گریه کنان آرزو داشتند ای کاش بتوانند برای آخرین بار با خانواده و دوستانشان صحبت کنند.
در بین مسافران پسر بچه ای بود که بر خلاف سایرین بسیار آرام و خونسرد در کنار پنجره به بیرون می نگریست. آرامش کودک برای مرد کنار دستی اش بسیار شگفت انگیز بود. مرد با خود فکر کرد: همه ما از وحشت سقوط و مردن اینگونه هراسان شده ایم، این کودک با این سن کم چقدر برای مرگ آماده است.
دقایقی گذشت و تکان های هواپیما از بین رفت. خلبان با خوشحالی اعلام کرد که موفق شده اوضاع را تحت کنترل درآورد و به زودی در نزدیک ترین فرودگاه فرود خواهند آمد.
بعد از فرود مرد به پسر خونسرد کنار پنجره گفت: پسرم، چه چیز تو را در آن موقعیت وحشتناک آرام نگه داشته بود؟
پسرک با لبخند پاسخ داد:من پسر خلبان این هواپیما هستم، پدرم قبل از پرواز به من قول داده بود که مرا سالم به مقصد خواهد رساند، او همیشه به قول هایش پایبند است!
جی5 لاین . کام
منبع اصلی: کتاب تو توی؟!-جلد سوم/امیررضا آرمیون/نشر ذهن آویز
منبع تصویر:jootix
بازنویسی و انتشار: حوریه جعفری
هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید. همچنین برای دیدن سایر داستان ها به صفحه لیست داستان های مثبت مراجعه کنید.
آفرین به این پسر که این همه اعتماد به پدرش داشته
ای کاش همه سر قولشان باشند
جالب بود
خیلی داستان خوبی بود!
این پسر با ایمان به پدرش خیالش راحت بود ولی مسافرا به خدا ایمان نداشتند!!
عالی بود داستان
:yes: