مکافات عمل

جی۵ لاین:فرزندی پدر پیرش را کول کرد و به کوهستان برد. وقتی به بالای کوه رسید، پسر غاری پیدا کرد و پدر را آنجا گذاشت. هنگامی که می خواست برگردد، با خنده های پدر پیرش مواجه شد. پسر با تعجب به او نگاه کرد و گفت:” به چه می خندی پدر؟!” پدر نگاهی به پسر جوانش کرد و گفت:” من هم چون تو، روزی پدر پیرم را همین جا رها کردم و رفتم و حالا تو مرا اینجا آوردی. روزی پسرت تو را به اینجا خواهد آورد!” پسر لحظه ای به حرف های پدرش اندیشید و آنگاه از ترس آنکه مبادا روزی پسرش هم با او چنین کند، پدر را برداشت و به خانه آورد.

منبع تصویر:blog
منبع اصلی:داستان های کوتاه از نویسندگان بزرگ و ناشناس/ حمید رضا غیوری/ انتشارات غیوری

نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید از انتشارات غیوری داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
2 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ahmad
ahmad
8 سال قبل

like

سجاد
سجاد
8 سال قبل

دیگر این رابطه ارزشی ندارد زیرا پسر از ترس پدرش را برگرداند. همانند کسی که از ترس جهنم از پروردگار خود پیروی میکند. پیروی کسی ارزشمند است که برای خدا و بهشت و زیبایی خداوند باشد.