مابا هم پیروز میشویم

جی5 لاین: باب پاتلر در 1965 در جنگ ویتنام شرکت داشت و در حادثه ی انفجار یک مین پاهایش را از دست داد.

پس از جنگ او به عنوان یک قهرمان جنگی به شهر خود بازگشت.
بیست سال بعد دوباره توانست قهرمانی خود را اثبات کند و نشان دهد قهرمانی امری درونی است و نمیتوان آن را صرفا جسمانی دید.

باب در روزی گرم و تابستانی در گاراژ خودمشغول کار بود، که صدای فریاد زنی را از بیرون شنید.
صندلی چرخدارش را به بیرون گاراژ هدایت کرد و خواست که به سوی صدا برود. صدا از جایی می آمد که بوته های فشرده تمشک مانع دسترسی او به محل مورد نظر میشد.
به زحمت صندلی چرخدارش را به در پشتی خانه رساند و از درون صندلی چرخدارش بیرون جست با زحمت از میان خاک و بوته زارها به جلو خزید و صدا را دنبال کرد تا در کنار استخر خانه، دختربچه ای را دید که در میان اب ها غوطه می خورد.
با خود گفت:باید به آن جا برم ، مهم نیست که چقدر مشکله و ناراحتم میکنه.
دختر بچه بدون دست به دنیا آمده بود و مادرش که با وحشت جیغ میزد علیرغم تلاش بسیار نمی توانست او را نجات دهد.
پاتلر به زیر آب شیرجه رفت و کودک را به زحمت تمام بیرون آورد، صورت دخترک بنفش شده بود و نبضش ضربان نداشت،او نفس هم نمیکشید.

پاتلر بلافاصله تنفس مصنوعی را شروع کرد تا او را به حیات برگرداند.

مادر کودک با اورژانس تماس گرفت ولی به او گفته شد که گروه نجات عازم محلی دیگر شدند و زمان زیادی میبرد تا به این محل بیایند.
پاتلر همچنان به تنفس مصنوعی ادامه می داد و به مادر دخترک میگفت:نگران نباش من بجای دستهای او کار کردم تا او را از استخر بیرون بیاورم.

درست میشود.حالا هم به جای ریه های او کار میکنم، ما موفق میشویم.
لحظاتی بعد بچه سرفه کرد و به هوش آمد و شروع به گریستن کرد.
بعدها مادر از پاتلر پرسید :چطور می توانستی بفهمی که اوضاع درست میشود؟
او گفت:
وقتی در جنگ پاهایم از دست رفت هیچکس برای کمک آن جا نبود، بجز یک دختر کوچک ویتنامی! وقتی تلاش کرد مرا به سوی
دهکده اش بکشاند به انگلیسی دست و پا شکسته ای میگفت  که درست میشود،زنده خواهی ماند.

من پاهای تو میشوم و با هم موفق میشویم.
و حالا هم این فرصت را پیدا کردم تا لطفی را که به من شده بود به نوعی بازگردانم.

  • جی5 لاین . کام
  • منبع اصلی:کتاب غذای روح برای سنین طلایی/جک کانفیلد و همکاران/ترجمه :عباس چینی-اصغر افراشی/نشر پیکان/
  • منبع تصویر: Shutter Stock
  • انتشار: ا.قربانی

هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید. همچنین برای دیدن سایر داستان ها به صفحه لیست داستان های مثبت مراجعه کنید.

برچسب ها: , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
8 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الهه نظری
الهه نظری
11 سال قبل

اگه ما تو هر کاری انقد امید و روحیه داشته باشیم بدترین شرایط هم که برامون پیش بیاد میتونیم به هدفمون برسیم . این قهرمان هم از ی کودک درس گرفته بود و با امید تمام (چون خودش دیده بود) اونو اجرا کرد و موفق شد.چه خوبه که ما امید داشته باشیم و با باور قلبی اون کار رو به اتمام برسونیم.
داستان های قشنگی میگذارید 😉
با تشکر و خسته نباشید به شما عزیزان :chic:

طیبه
طیبه
11 سال قبل

پاتلر احساس مسئولیت کرد همونجوری که دختر بچه ای در سالها قبل واسه اون احساس مسئولیت کرد. خیلی خوبه که ما آدما یاد بگیریم که در قبال دیگران مسئولیم و خودمون رو موظف بدونیم که در هر شرایطی اگه بخواییم می تونیم به دیگران کمک کنیم.من واسه ام پیش اومده و بهش اعتقاد دارم که اگه بخوای یه کاری رو کنی در بدترین شرایط روحی و جسمی که باشی می تونی انجام بدی فقط باید بهش ایمان داشته باشی.
به امید ایرانی آباد

علی
علی
11 سال قبل

باور قلبی و صدایی که از درون به ما الهامی میده
هیچ وقت
گمراه کننده نیست…
من پاهای تو میشوم و با هم موفق میشویم.

کاربران ناشناس
کاربران ناشناس
11 سال قبل
پاسخ به  علی

البته اگه توهم نزنیم>>>> 😀

آرزو
آرزو
11 سال قبل

خیلی خوب بود طوریکه واقعا نمیدونم چی بگم ولی میدونم که واسه باهم بودنو موفق بودن باید یه باور محکم داشته باشی اونوقت میشه بزرگترین و سخت ترین کارهارو انجام داد….

منصوره کشاورز
منصوره کشاورز
11 سال قبل

بسیار زیبا بود این داستان نشان میده نداشتن عضوی از بدن مانع کمک به دیگران نمیشه