خنده دیر هنگام

جی۵ لاین:دختر کوچولو هر وقت عروسکش را تکان می داد، عروسک گریه می کرد. حالا او دیگر بزرگ شده و هنوز هم همان عروسک را پیش خودش نگه داشته است. سال ها گذشت و او حالا فرزندی داشت. یک روز وقتی صدای خنده ی عروسکی را در حین بازی دخترش می شنود و می بیند خنده از سوی عروسکی است که چندین سال با او و گریه هایش، دوران کودکی اش را سپری کرده، خیلی تعجب می کند. این اولین باری بود که عروسکش می خندید! مادر وقتی بررسی می کند و دلیلش را می پرسد، متوجه می شود که دخترش، صفحه کوچک گرامافون که در پشت عروسک تعبیه شده بود را، برگردانده و آن طرفش را گذاشته است. مادر افسوس می خورد به این که چرا وقتی کوچک بوده، متوجه نشده بود که عروسکش می توانسته بخندد.

منبع تصویر:blog
منبع اصلی:اگر یک بار دیگر بدنیا می آمدم/ سیده سارا شفیعی/ انتشارات بهار سبز

نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات بهار سبز داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
2 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
متین رخ
متین رخ
9 سال قبل

خنده کردم تا کس نداند راز دل

ور نه این دنیا دلیل خندیدن ندارد

سارا
سارا
9 سال قبل

خیلی جالب بود ممنونم از داستان خوبتون
خیلی وقتا ما ادما حتی ،استعداد های داریم که از وجود اونا بی خبریم چون هیچ وقت وقت نذاشتیم خودمونو ب خوبی بشناسیم و در خودمون جستجو کنیم بخاطر همین ب کارهایی رو اوردیم ک در حوزه استعداد های ما نبوده و نتیجه ای جز رنجو خاطرات بد برامون نداشته شاید اگه به استعداد ها و توانایی هامون رسیده بودیم زندگی شادو بهتری داشتیم