جی5 لاین: سلیمان نبی در پای کوهی، موری کوچک بدید، به غایت مشغول به کار! خاک ها را جا به جا میکرد سخت و سنگ ها بر دوش می کشید.
او را بگفت:چه می کنی؟
_مور: معشوقم شرط وصال را جابه جایی کوه قرار داده!
_سلیمان: گر عمر نوح هم نصیبت شود به سرانجام نخواهی شد و وصالی هم نخواهی یافت. ای مور…در عشق ناکام شوی!
_مور:نهایت تلاش را می کنم…
سلیمان که از همت و اراده ی مورچه در شگفت شد، کوه را جابه جا کرد!
مورچه با چشمانی رو به آسمان گفت:خدا را شاکرم که در ره عشق پیمبری را به خدمت موری درآورد.
تمام تلاش مان را به کار گیریم ،حتما پیامبری در این نزدیکیست.
- منبع اصلی:داستان ارسالی_خانم اعظم السادات طباطبایی
- منبع تصویر: Tyden
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبتدرجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید.
برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید از انتشارات کتاب پنجره داشته باشید تا علاوه برحمایت از ناشر محترم و مترجم گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.
از تو حرکت از خدا برکت
سلیمان با چنان حشمت، نظر ها بود با مورش
مورش رو میخوندمم موشش
بعد فکر میکردم چه ربطی داره به داستان 😀
جالب و پر محتوا بود
همیشه وسیله ای برای رسیدن به اهداف وجود داره 🙂
من این داستان رو تازه الان دارم میبینم
پ ن پ
میخواستی 2هفته قبل ببینی؟
حالا نظرت چیه؟
برداشت کلی ات از داستان؟
عالی بود 🙂