اگر پسر خودت هم بود اینکار را ميکردی؟

جی5 لاین: پس از رسيدن يک تماس تلفنی برای يک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بيمارستان شد،او پس از اينکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهايش را عوض کرد و مستقيم وارد بخش جراحی شد.

او پدر پسر را ديد که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود. به محض ديدن دکتر، پدر داد زد:

چرا اينقدر طول کشيد تا بيايی؟ مگر نميدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئوليت نداری؟

پزشک لبخندی زد و گفت: “متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دريافت تماس تلفنی، هرچه سريعتر خودم را رساندم و اکنون، اميدوارم شما آرام باشيد تا من بتوانم کارم را انجام دهم.

پدر با عصبانيت گفت:”آرام باشم؟! اگر پسر خودت همين حالا توی همين اتاق بود آيا تو ميتوانستی آرام بگيری؟ اگر پسر خودت همين حالا ميمرد چکار ميکردی؟
پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد: “من جوابی را که در کتاب مقدس انجيل گفته شده ميگويم” از خاک آمده ايم و به خاک باز می گرديم، شفادهنده يکی از اسمهای خداوند است،پزشک نميتواند عمر را افزايش دهد، برو و برای پسرت از خدا شفاعت بخواه، ما بهترين کارمان را انجام می دهيم به لطف و منت خداوند.

پدر زمزمه کرد: نصيحت کردن ديگران وقتی خودمان در شرايط آنان نيستيم آسان است.

عمل جراحی چند ساعت طول کشيد و بعد پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بيرون آمد” خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد”

و بدون اينکه منتظر جواب پدر شود، با عجله و در حاليکه بيمارستان را ترک می کرد گفت : اگر شما سؤالی داريد، از پرستار بپرسيد.

پدر با ديدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک ديد گفت: “چرا او اينقدر متکبر است؟ نمی توانست چند دقيقه صبر کند تا من در مورد وضعيت پسرم ازش سؤال کنم؟
پرستار درحاليکه اشک در چشمانش می درخشید، پاسخ داد : پسرش ديروز در يک حادثه ی رانندگی مرد. وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتيم، او در مراسم تدفين بودو اکنون که او جان پسر تو را نجات داد. او با عجله اينجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به اتمام برساند.”

هرگز کسی را قضاوت نکنيد چون شما هرگز نميدانيد زندگی آنان چگونه است و چه بر آنان ميگذرد يا آنان در چه شرايطی هستند.

هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید. همچنین برای دیدن سایر داستان ها به صفحه لیست داستان های مثبت مراجعه کنید.

برچسب ها: , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
16 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فرنگیس
فرنگیس
11 سال قبل

به نظر من بیشتر مشکلات در روابط ما قضاوتها و پیش داوریهای ماست و باعث کم رنگ شدن حقیقت می شود .
ولی راهکاری که سعی می کنم داشته باشم اینست : هراتفاقی را در باره اش ابتدا فکر کنم و خودم را جای آن شخص بگذارم تا حقیقت خودش را نشان بدهد . ولی در کل به این نتیجه رسیده ام که در باره هیچ چیز و هیچ کس نباید قضاوت کرد دلیلش هم اینست که جای افکارمثبت را میگیرند .

آریو آریا منش
آریو آریا منش
11 سال قبل

من همیشه بعداز خواندن داستانهای این چنین الهام بخش از خودم می پرسم :
«آخرین بار کی چنین قضاوتی داشتم؟» وچه راهی میتونم پیدا کنم تا بیشتر مواظب باشم.
:-))

آریو آریا منش
آریو آریا منش
11 سال قبل

شما هم ایده ایی دارید 😉

علیرضا کیانی
علیرضا کیانی
11 سال قبل

بهترین راه اینه که خودمون رو به جای اون فرد و در بدترین موقعیتی که توش قرار داشتیم بگذاریم و شرایطی رو برای خودمون تداعی کنیم که تا علاوه بر بد بودن و نحس بودن هیچکس ازش خبری نداشته و حتی نمیتونست یه همدلی ساده بکنه.! :-/ 🙁 😉

نیما شفیعی
نیما شفیعی
11 سال قبل

آفرین
البته میگن اگه میخای در یه گفتگو جواب کسی رو بدی توی ذهنت از یک تا ده بشمار بعد جواب بده
خب همین فرمول رو شاید بشه برا قضاوت کردن استفاده کرد ، اول از 1 تا 10 بشماریم بعد اگه لازمه قضاوت کنیم قضاوت اتوماتیکی نکنیم وحداقل قضاوت همه جانبه نکنیم :-))

رویا احمدی
رویا احمدی
11 سال قبل

من هم با آقا نیما موافقم اگر عادت کنیم قبل ازقضاوت در ذهنمان تا 5 بشماریم احتمالا ب این راحتی در دام قضاوت اشتباهی نمی افتیم ?:-) ?:-) ?:-)

بهنام ابراهیمی
بهنام ابراهیمی
11 سال قبل

واقعا همیشه پیش قضاوتی یکی از مشکلات مردم ماست

راز
راز
11 سال قبل

امان از این قضاوت های بیجا. امان!!!

حمیده ابراهیمی
حمیده ابراهیمی
11 سال قبل

همیشه همین طوره بدون اینکه اطلاعی داشته باشیم قضاوت میکنیم