جی۵ لاین : جوان متدینی بود.
از آن ها که تعصب دارند .دلش میخواست به دیدار دختر برود دو دل بود استخاره کرد ،بد آمد.
بعد ازچند دقیقه دوباره استخاره کرد.
- منبع اصلی:کتاب الکترونیکی حکایت های کوتاه و پند آموز/گرداوری:محمد علی باباپور
- منبع تصویر: shutterstock
نظرتون رو بفرستید و اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روز ساعت ۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود. برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید.
:yes: …
خوب بود از کسی که این داستان ها را می نویسد تشکر می کنم :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* 😛 😛 😛 😛 :chic: :chic: :chic: 😎 😎 😎 😎 :-X :-X :-X :-X :reallyangry: :reallyangry: :reallyangry: :reallyangry: :reallyangry: :reallyangry: :reallyangry: :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :-* :laugh: :laugh: :laugh: :-* :-* :-*
سلام میناجون
متاسفانه هنوز بدستم نرسیده !!!!!!!!!!! وقتی رسید چشششششششششششششششششم .
قربانت
با تشکر از دوستانی که داستانها را مغرضانه نمیدانند.
و نظرات خود را دوستانه و به دور از حاشیه ابراز می کنند. 🙂
یه قانون هست که میگن همیشه قاتل به سر صحنه برمیگرده!!!! 😀 😀
بازهم بد آمد!
چند دقیقه بعد دوباره استخاره گرفت اتفاقا اینبارهم بد آمد!
بالاخره اینقدر استخاره گرفته تا یکی میانه آمد (خوب هم نه)
و او رفت….
اما دختره اونجا نبود!!!!!!!
هه هه هه
تخیل خوبی داری!
افرین