از اینکه مردم او را اینگونه ببینند خجالت می کشید

جی5 لاین: یکی از مریدان شیخ ابوسعید ابوالخیر به نام خواجه حسن مردی خودخواه بود. روزی شیخ او را فراخواند و گفت: سبدی بردار و به بازار برو و مقداری جگر گوسفند بخر، آن را در سبد قرار بده و سبد را روی دوشت بگذار و نزد من برگرد.

خواجه حسن همین کار را انجام داد و متوجه شد که خون و آب همراه جگر بر روی پیراهنش می ریزد و از اینکه مردم او را اینگونه می دیدند خجالت می کشید. وقتی نزد شیخ رسید، شیخ به او گفت: حال به بازار برگرد و از مغازه داران و مردم بپرس که آیا کسی را دیده اند که سبدی پر از جگر بر دوش داشته باشد؟

خواجه حسن از مردم همین سوال را پرسید ولی هیچ کس فردی را با این مشخصات ندیده بود.

شیخ ابوسعید گفت: خواجه حسن! این فقط تویی که خود را می بینی و اگر نه هیچ کس به دیگری توجهی نمی کند!

جی5 لاین . کام
منبع اصلی: کتاب خواندنی های ادب فارسی، دکتر علی اصغر حلبی
منبع تصویر:worldi sround
بازنویسی و انتشار: حوریه جعفری

هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید. همچنین برای دیدن سایر داستان ها به صفحه لیست داستان های مثبت مراجعه کنید.

برچسب ها: , , , , , , , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
6 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آوا
آوا
12 سال قبل

داستان خیلی خوبی بود. ممنون

زیبا شاکردوست
زیبا شاکردوست
12 سال قبل

راس میگه. گاهی آدم خیلی خودش حساس میشه در حالی که دیگران اصلا توجهی ندارند. باید حساسیت هامون رو نسبت به زندگی کم کنیم.

حانیه
حانیه
12 سال قبل

داستان خیلی جالبی بود ممنون 😀 :laugh:

منصوره کشاورز
منصوره کشاورز
12 سال قبل

خیلی جالب بود :-))

ایمان
ایمان
12 سال قبل

چقدر آموزنده و عالی :-))
باز هم از این کتاب ،داستان قرار دهید