هدیه

جی۵ لاین: توخیابون  پارامونت بامامان موقع برگشتن از بازارمردتقریبا۴۸ ساله ضعیف الجسه ای که ظاهرش پیرترازسنش میزد ولباس نارنجی شهرداری پوشیده بود دست دخترک تقریبا ۶سالشو گرفته بود وجلوتراز ما درپیاده رومیرفتند.دخترباکفش های پاشنه بلندش که مرتب اززیرپاهاش میلغزیدتند تند به اجبارباباش که دستشوگرفته بود سریع راه میرفت.همین نظرمو جلب کرد تا به حرفاشون گوش بدم.دخترازباباش میخواست براش ازکیوسک شیرموزبخره اما بابابایه چهره متاثر وبا مهربانی به دخترش گفت دخترم فقط به اندازه برگشتن  به خونه پول دارم بعدا برات میخرم.دختره چندبارگفت باباشم بهانه براش میاورد.من که کاملا اوناروزیرنظرداشتم خیلی دلم برای اون پدرسوخت.پیش خودم گفتم کاش به نیت صدقه پولی بهش میدادم امامیترسیدم که اگرمستقیما پولوبدم اون مرد حسابی جلو همه به خصوص دخترش شرمنده بشه.فکری به ذهنم رسید رفتم جلو ودرحالی که مقداری ناچیز۲۰۰۰تومان دستم بود اون مردوصداکردم وگفتم اقای محترم این پول ازجیبتون افتاده مرد اول باتعجب نگاه به پول کردوبعد درحالی که نگاهش به پایین بود ازمن تشکرکردمنومامان سریع ازکنارش رد شدیم رفتیم وپشت سرمونم نگاه نکردیم تانگاهمون به نگاهش بیفته وشرمنده بشه.خیلی خوشحال شدم که دیگه اون بابا میتونست برای دخترش حداقل یه ابمیوه بخره.چقدراین پول ناقابل به من انرری داد ای کاش اسکناس بیشتری همرام بود اما حیف که کارت داشتم ویهمشت پول خورد.

جی۵ لاین . کام

ارسالی از دوست خوبمون: بهناز

از : تهران

منبع تصویر: blog

هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید.

برچسب ها: , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
4 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مدیر سایت
مدیر سایت
10 سال قبل

سلام وقت بخیر . از حسن توجه شما نسبت به این سایت کمال تشکر و سپاسگزاری را داریم. همانطور که در اخراین داستان خواندید این خاطره را یکی از عزیزان برای ما ارسال کرده بودند که از ایشان هم تشکر و سپاسگزاری می کنیم. از بابت داستان مثبتی که برایمان ارسال کردید از شما تشکر میکینم طی هفته ی آینده حتما با نام خودتان منتشر خواهیم کرد.شاد و موفق باشید.

محمد
محمد
10 سال قبل

داستان خیلی بود قشنگی بود…من که لذت بردم.
کمک کردن به دیگران هم دل خودمون رو شاد میکنه و هم دل طرف مقابل(باید یه بار تجربه کنید تا بفهمید چجوری دل خودمون رو شاد میکنه،البته این حرف من یه حرف کلی هست و ممکنه در خلق و خوی کسی که میخواد کمک بکنه، تاثیری نداشته باشه.)

فاطمه
فاطمه
10 سال قبل

سلام
از هر 2 داستان درس بزرگی گرفتم
اما داستان دوم واقعا مناسب حال و احوال فعلی من بود
واقعا ممنونم :-* :-* :-*

عبدالرحیم
عبدالرحیم
10 سال قبل

سلام میگم این داستان کاملا تکراری و از داستان دیگری تقلید شده یا واقعا واقعی است که من بعید میدونم و مطمن هستم از داستان که معروف است و الان حضور ذهن ندارم تقلید شده ولی با ارزش بودن این کار خیر انجام شده منو به یه داستانی برد که براتون در همینجا ذکر میکنم روزی در آسمان دو فرشته به هم برخورد میکنن و هرکدام از این فرشته ها ماموریت خاصی در زمین داشتن، اولی به دومی پرسید شما در زمین ماموریتون چی بود گفت : من رفتم به شهری که پادشاهی کافر، بد اخلاق و زور گو ….… بیشتر بخوانید