پدر، به تو افتخار میکنم

 جی5 لاین: هیچ وقت عادت نداشتم وقتی دو نفر با هم حرف می زنند گوش بایستم ولی یک شب دیر وقت به خانه برگشتم و از حیاط رد می شدم که اتفاقی صدای گفت گوی همسرم با پسر کوچکم ر ا شنیدم.

پسرم کف آشپز خانه نشسته بود و همسرم داشت با او صحبت می کرد.

من آرام ایستادم و از پشت پنجره به حرف های آن ها گوش کردم.

ظاهرا چند تا از بچه ها در مورد شغل پدرشان لاف زنی کرده بودند و گفته بودند که پدرانشان مدیران شرکت های بزرگی هستند و بعد از پسرم پرسیده بودند خب پدر تو چکاره است؟

پسرم که سعی کرده بود نگاهش با نگاه آنان تلاقی نکند زیر لب گفته بود:پدر من یک کارگز معمولی است.

همسرم گونه های خیس پسرمان را بوسید و به او گفت:پسرم باید چیزی به تو بگویم. تو گفتی که پدرت یک کارگر معمولی است و درست هم گفتی، اما شک دارم که بدانی کارگر معمولی چه کسی است!

برای همین باید برایت توضیح بدهم در تمام کارهای سنگینی که در این کشور انجام می شود در تمام مغازه ها و کامیون های باری که بار های ما را از این طرف به آن طرف می برند هر جا که خانه ای ساخته می شود یادت باشد که کارگر معمولی این کار ها را انجام میدهد.

درست است که مدیران میز های قشنگ و لباس های تمیز دارند و درست است که آن ها پروژه های بزرگی را طراحی می کنند ولی برای آن که رویاهای آن ها به حقیقت بپیوندد باید کارگر های معمولی دست به کار شوند.

اگر همه ی مدیران کارشان را رها کنند و یک سال سر کار برنگردند چرخ های کارخانه ها همچنان می چرخد اما اگر کسانی مثل پدر تو سر کار نروند کارخانه ها از کار می افتند. این کارگر های معمولی هستند که کارهای بزرگی انجام  می دهند.

من بغضم را فرو دادم و سرفه ای کردم و وارد خانه شدم.

چشمهای پسرم از شادی برق می زد با دیدن من از جا پرید و بغلم کردو گفت:

پدر من به تو افتخار میکنم چون تو یکی از آن آدم های برجسته ای هستی که کار های بزرگ انجام می دهند.

  • جی5 لاین . کام
  • منبع اصلی:80داستان برای عشق به زندگی/جک کنفیلد-مارک ویکتور هنسن/ترجمه ندا شاد نظر/نشر عقیل
  • منبع تصویر: shutterstock
  • انتشار: ا.قربانی

هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید. همچنین برای دیدن سایر داستان ها به صفحه لیست داستان های مثبت مراجعه کنید.

برچسب ها: , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
10 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهرنوش
مهرنوش
11 سال قبل

ممنونم از داستان های زیباتون من با خواندنشون خیلی انرژی میگیرم .

درود بر بر این مادر که بینهایت زیبا زحمات همسرش را توصیف میکنه باید بر دستان تمام پدرها ومادرها بوسه زد چون درخشش امروز ما به خاطر زحمات آنهاست .

طیبه
طیبه
11 سال قبل

پدر
شغل پدر
متاسفانه خیلی از دوستام خجالت میکشن بگن پدرشون چیکارست با اینکه بابای من یه معلمه و شغل خاصی نداره که ازشون خیلی متفاوت باشم. اما خوب منم بابام رو با همه خوبیا و بدیاش دوست دارم و ازش ممنون وشاید یه چیزی که کسی فکر نکنه که خیلی مهم باشه اما من به خاطر نام خانوداگی که از بابام گرفتم ازش ممنون چون باعث شده که هرکی یه بار هم که بشنوه چهره منو به یاد داشته باشه. : 🙂