داستان کیک خوشمزه
جی۵ لاین:استاد پیر در حال مرگ بود و می گفت که آخرین بعدازظهرش خواهد بود. مریدان و دوستانش به دیدن اوآمده بودند. او دوستداران زیادی داشت و همه می آمدند، از راه های درو و […]
جی۵ لاین:استاد پیر در حال مرگ بود و می گفت که آخرین بعدازظهرش خواهد بود. مریدان و دوستانش به دیدن اوآمده بودند. او دوستداران زیادی داشت و همه می آمدند، از راه های درو و […]
جی۵ لاین:مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن. یک چکاوک در مرغزار شروع به نغمه سرایی کرد! اما مرد نشنید. مرد فریاد بر آورد: خدایا با من حرف بزن. آذرخش در آسمان […]