مداد سفید
جی۵ لاین:همه مدادرنگیها مشغول بودند…به جز مداد سفید!هیچ کسی به او کاری نمیداد…همه میگفتند: “تو به هیچ دردی نمیخوری!!!”یک شب که مدادرنگیها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند، مداد سفید تا صبح کار کرد…ماه کشید،مهتاب […]
جی۵ لاین:همه مدادرنگیها مشغول بودند…به جز مداد سفید!هیچ کسی به او کاری نمیداد…همه میگفتند: “تو به هیچ دردی نمیخوری!!!”یک شب که مدادرنگیها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند، مداد سفید تا صبح کار کرد…ماه کشید،مهتاب […]
جی۵ لاین:پسرک پدر بزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت.سرانجام پرسید: ماجرای کارهای خودمان را می نویسید؟ درباره من می نویسید؟ پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت: […]
جی5 لاین: پسرک پدر بزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت . سرانجام پرسید:ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟درباره ی من می نویسید؟ پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه […]