شبهای قدر
جی۵ لاین:پسرک خسته بود. با چشم هایی خونین، زخم های دستش را که زیر نور آفتاب، برق می زدند، نگاه می کرد. هنوز چند ساعتی از آن اتفاق نگذشته بود. هزار بار یادش آمده بود […]
جی۵ لاین:پسرک خسته بود. با چشم هایی خونین، زخم های دستش را که زیر نور آفتاب، برق می زدند، نگاه می کرد. هنوز چند ساعتی از آن اتفاق نگذشته بود. هزار بار یادش آمده بود […]
جی۵ لاین:عقاب وقتی می خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه ی یک صخره، به انتظار یک اتفاق می نشیند! می دانید اتفاق چیست؟ گردبادی که از رو به رو بیاید! عقاب به محض […]