سعی کردم خودم رو کنترل کنم و چیزی نگم

جی۵ لاین: از اول سال دو نفر از بچه های کلاس با من و دوستم انگار مشکل داشتند. جواب سلام نمی دادند، روشون رو از ما برمی گردوندند، با خشم باهامون صحبت می کردند و …

حتی یک روز یادمه که موقع کنفرانس دادن من شروع کردند به خندیدن و در گوشی صحبت کردن. درسته از این کارشون که باعث شد تمرکزم به هم بخوره ناراحت شده بودم اما سعی کردم خودم رو کنترل کنم و چیزی نگم. دوستم ولی نمی تونست رفتارشون رو تحمل کنه و گاهی جوابشون رو میداد و یک بار هم باهاشون دعوا کرد. بعد از اون دعوا کلی با دوستم صحبت کردم و راضی اش کردم که حداقل دیگه بهشون توجه نکنه.

ماه ها به همین صورت گذشت و اون دو نفر رفتارشون رو با ما تغییر ندادند. نمی دونم به چه علت با ما مشکل داشتند اما هیچوقت ازمون چیزی نپرسیدن و چیزی نگفتند.

اواخر اسفند امتحان ریاضی داشتیم، وسط امتحان یکی از اون دو نفر به معلممون گفت که خودکارش نمی نویسه. معلم به بچه ها گفت: کسی خودکار اضافی داره تا به نگین بده؟ من همیشه چندتا خودکار اضافی دارم. اولش نمی خواستم بگم که خودکار دارم ولی بعدش فکر کردم کار درستی نیست و دستم رو بالا بردم.

بعد از امتحان نگین اومد و خودکار رو بهم پس داد و ازم با خوش رویی تشکر کرد.

آخرین روزی که در سال ۹۰ مدرسه بودیم دیدم که اون دو نفر به طرف من و دوستم اومدن، باهامون دست دادن و عید رو پیشاپیش تبریک گفتن!

خاطره ای از: حانیه جعفری
ارسال شده از: تهران
منبع تصویر: cinema e ma

هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید!

برچسب ها: , , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
7 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
زهرا کشا ورز
زهرا کشا ورز
12 سال قبل

چه صبور :laugh:

پیمان سارجانی
پیمان سارجانی
12 سال قبل

:yes:

سمیه مهدوی
سمیه مهدوی
12 سال قبل

خاطره جالبی بود.
یاد دوران مدرسه افتادم

بهار فرخی
بهار فرخی
12 سال قبل

آفرین به شما
همیشه رفتار خوب آدم می تونه دیگران رو شرمنده کنه
بازم آفرین

منصوره کشاورز
منصوره کشاورز
12 سال قبل

آفرین به گذشتی که داشتی خیلی عالی بود