توی راهرو بودم که یک پیرزن بهم نزدیک شد

جی5 لاین: من کارمند بانک هستم. البته پشت باجه کار نمی کنم بلکه در یکی از ادارات امور شعب مشغولم. اداره ما داخل یکی از شعب بزرگ هست.

خاطره ای که می خوام براتون بگم دقیقا بر می گرده به اواخر سال گذشته. نزدیک های عید نوروز پارسال بود. من توی راهرو بودم که یک پیرزن بهم نزدیک شد و سلام کرد. از ظاهرش معلوم بود که وضع مالی خوبی نداره. با لبخند جواب سلامش رو دادم.

بهم گفت: دخترم، من یه مشکلی دارم. یه قسمت از دیوار خونه م خراب شده. واسه تعمیرش پول لازم دارم.

با خودم فکر کردم لابد اومده که از کارمندان بانک پول بگیره (زیاد پیش می آمد که آدم ها فقیر به بانک میومدن و درخواست کمک می کردند)، و احتمال دادم اگر هم دنبال صدقه نیست حتما درخواست وام داره.

او ادامه داد: حالا اومدم پول یارانه ام رو بگیرم. ولی بهم می گن نمیشه. می گن باید سرپرست خانوار بیاد. شوهرم مریض و زمین گیر هست. من اومدم جاش. باید چی کار کنم؟

از اینکه زود قضاوت کردم شرمنده شدم و بهش توضیح دادم که چون تو شعبه کار نمی کنم نمیتونم کمک زیادی بهش بکنم. بعد هم گفتم تا اونجایی که من اطلاع دارم باید یک وکالت نامه از همسرش داشته باشه.جزئیات کار رو باید از مسئولین پشت باجه بپرسه.

متوجه شدم همکارانم در شعبه هم همین توضیحات رو بهش داده بودند. وقتی توضیحاتم تموم شد شروع کرد به تشکر و دعا کردن. مدام می گفت خدا خیرت بده، ان شاالله خوشبخت بشی و… بعد ازم پرسید که کدوم قسمت کار می کنم و گفت هر وقت که بانک بیاد حتما بهم سر خواهد زد. ضمن اینکه آدرس خونه اش رو هم بهم داد و گفت خوشحال می شه اگر با همسرم به دیدنش بریم تا بتونه لطفی رو که بهش کردم جبران کنه.

در واقع من کاری برای پیرزن مهربون انجام ندادم اما فکر می کنم همین که باهاش با مهربونی صحبت کرده بودم و به حرف ها و درد و دلش گوش دادم باعث شد احساس خوبی داشته باشه.خاطره اون روز باعث شد یادم بمونه همیشه رفتارم با آدم های مسن باید همراه با ملایمت و مهربونی باشه. مخصوصا در جاهایی مثل بانک و یا بیمه که اون بنده های خدا اطلاعات زیادی در مورد امور و قوانین ندارند.

امیدوارم سایه همه بزرگ تر بر سر ما جوان تر ها مستدام باشه.

جی5 لاین . کام
خاطره ای از: لیلا خردمند
ارسال شده از: تبریز
منبع تصویر: wikimedia.org

هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید!

برچسب ها: , , , , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
8 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لیلا خردمند
لیلا خردمند
12 سال قبل

سلام
من الان دیدم که خاطره ام منتشر شده. خیلی ممنون.
ممنون از همه بخاطر نظرهاشون راجع به این موضوع و تشکر مخصوص برای خانم شاکر دوست.
احیانا شما خواهر الناز شاکردوست نیستید؟ 😀 😛

زیبا شاکر دوست
زیبا شاکر دوست
12 سال قبل

آفرین به شما!!!!! آفرین
امیدوارم همه یاد بگیریم با سالمنندان چطور رفتار کنیم. مخصوصا اونهایی که سواد درست و حسابی هم ندارند و خیلی چیزهای جدید رو نمی دونن. باید بهشون کمک کرد.
یه بار دیگه هم میگم: آفرین!

الهام
الهام
12 سال قبل

خاطره ی زیبایی بود
خدا ما را از دعای خیر بزرگترها محروم نسازد
هم وطنان عزیزامیدوارم روزهای پایانی سال 90 را با خاطره ی خوب به اتمام برسانید
با آرزوی موفقیت برای تک تک هم وطنان

منصوره کشاورز
منصوره کشاورز
12 سال قبل

بزرگ تر ها نور چشم ما و چراغ هر خانه ای هستند. خدا نگهدار همه بزرگ های خانواده باشد.

حانیه
حانیه
12 سال قبل

خیلی زیبا بود هیچ وقت محبت ها فرا موش نمی شود :laugh: