جی۵ لاین : چند سال از کلاس آموزشی گواهینامه ی رانندگی ام میگذره خیلی ازدرس های قوانین و آیین نامه ها رو فراموش کردم ولی یه درس جالبی که یاد گرفتم وهنوز هم به قوت در خاطرم باقی هست جریانی یه که میخوام براتون تعریف کنم.
برخلاف تصور من که فکر میکردم اغلب نظامی و ارتشی ها افراد خشک و رسمی هستند مربی آموزش رانندگی من یه آقای نظامی ولی شاعر مسلک و اهل دل بود که اطلاعات
جالبی در مورد ادبیات و فلسفه داشت.
من هم تو اون دوران به خاطر علاقه ام به این مضامین کتابهای مختلفی رو میخوندم.
شاهنامه رو کاملا خورده بودم و شخصیت ها واسامی اش رو به صورت یه فرهنگ نام گرداوری کرده بودم.
به خاطر علاقه ی قلبی ام به لسان الغیب ،شروع کرده بودم به حفظ کردن غزلیات حافظ وشیفته ی عرفان و فلسفه بودم .
شبی نبود که بدون خوندن چند غزل و چندخط از قران به خواب برم.حالا جالب اینجاست که چیز زیادی هم متوجه نمیشدم! ولی چون خیلی لذت بخش بود به مطالعه ادامه میدادم.
بارها مضمون آیه ی 59 سوره ی انعام را مطالعه کرده و یا شنیده بودم
” و كليدهاى غيب تنها نزد اوست جز او [كسى] آن را نمىداند و آنچه در خشكى و درياست مىداند و هيچ برگى فرو نمىافتد مگر [اينكه] آن را مىداند و هيچ دانهاى در تاريكيهاى
زمين و هيچ تر و خشكى نيست مگر اين كه در كتابى روشن [ثبت] است (59)
ولی عمق مطلب رو وقتی متوجه شدم که آقای مربی واسم توضیح داد !
و با نشون دادن یه برگ رو یک درخت خشکیده ی پاییزی گفت:ببین،اون یه برگ هنوز اذن سقوط نگرفته ،هنوز فرصت داره!
از اون موقع به بعد بارها تک برگ باقی مونده ی درخت ها رودیدم و با خودم تکرار میکنم،صبرکن هنوز فرصت داری !
حتی اگه همه ی برگ ها از پیشت رفته باشن و تنها مونده باشی باز هم اجازه ی ناامید شدن نداری!
خداوند هنوز به تو یک نفر امید داره!
جی۵ لاین . کام
خاطره ای از دوست خوبمون : صحرا زمانی
ارسال شده از:کرمان
منبع تصویر: Ordup
هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید!
😀 😀 😀
سلام خیلی جالب و تامل برانگیز بودن نگرش به افتادن یه برگ قبل اینکه نظرم بگم باید بابت کامنت های طولانی عذر خواهی کنم من اعتقاد دارم بعضی جمله ها و حتی حرف ها شاید به دید ما ساده بیان اما ممکنه برای دیگران یه تلنگر و گاهی یه نقطه آغاز باشن پس همیشه اینجا سعی میکنم چیزی رو که میدونم بگم شاید همون که من شنیدم اگه من توجه نکردم به دیگران اجازه بدم ازش استفاده کنن. داستان جالبی رو قبلا تو نت خونده بودم :شیطان بساطش پهن کرده بود وگناهان می فروخت هر کی از راه میرسید چیزی… بیشتر بخوانید
بعضی وقت ها میگوییم خدایا چرا این طوری شد اما مثل اینه که هنوز یاد نگرفتیم این شعر را گر خدا ز حکمت ببندد دری گشاید به رحمت در دیگری یا هنوز نمی دانیم ماتنها برگی هستیم که خدا در این درخت زندگی به اوند هاو سبزینه های ما اعتماد داره و به امید سبز کردن دیگر برگ ها به وسیله ی ماست Sometimes Mygvyymkhdaya why so Shdama like’ve still learn from the wisdom of God closes a door opens Ngrftymayn lyrics Ragr Dygryya still do not know the mercy of God in this tree Zndgybh Matnha Brgyhstym vessel hove… بیشتر بخوانید
باسلام وسپاس وروزتون بخیر ضمن تشکروتقدیراز انتخاب زیبایتان درمورد حکایتها وداستانهای حکمت آموزوعارفانه …..و بسیارمفیدبحال جوانان . زندگی ومرگ هردو در واقع یک اتفاق کاملا ساده ومعمولی اند اما ….. نه بخواست خودانسان !!! فقط اراده خداوند وقدرت و حکمتت بزرگی که درآن نهفته است …قادر به انجام این مهم است .اگر نفس میکشیم واگر موفقیم ! این خواست وتقدیرالهی بوده وبی حکمت نیست که درصف چشم انتظاران تقلا می کنیم . واگر درتلاش رسیدن به بلندیها هستیم !! صبرکنیم هنوز موقعش نرسیده … میوه تا کاملا نرسیده ……. ازدرخت نخواهد افتاد. مطمئن باشیم وحتی اگر آخرین نفربودیم که منتظرفرصتیم… بیشتر بخوانید
:-))
،اون یه برگ هنوز اذن سقوط نگرفته ،هنوز فرصت داره!
جالب بود