جی۵ لاین: در یک بعد از ظهر که منتظر اتمام جلسه کاری همسرم بودم برای اینکه زمان برایم سخت نگذرد به یک موزه هنری رفتم. در هنگام بازدید زوج جوانی جلو من حرکت کرده و با هم صحبت می کردند. خوب که دقت کردم دیدم فقط زن جوان است که مدام صحبت می کند و شوهرش سکوت کرده و با بردباری به او گوش فراداده بود، صبر و تحمل مرد در مقابل صحبت های بی وقفه زن برایم تحسین برانگیز بود. سر و صدای او برایم غیرقابل تحمل شده بود. راهم را عوض کردم و به سوی تالاری دیگر رفتم. در حین بازدید از تالارهای مختلف چند بار دیگر هم با آن زوج روبرو شدم و هر بار می دیدم که زن در حال صحبت کردن است!
نزدیک در خروجی مشغول دیدن تابلوی تقاشی زیبایی بودم که دیدم زوج جوان مشغول خوش و بش با نگهبان هستند و به نظر می رسید که با او آشنا باشند. بعد از صحبت هنگام خروج متوجه شدم که مرد جوان دست در جیب خود برده و عصایی سفید از آن درآورد!
با تعجب به سوی نگهبان رفتم. او برایم توضیح داد که مرد جوان مدتی است دچار بیماری خاصی شده که منجر به نابینایی او گشته است. اما او به همسرش قول داده که اجازه ندهد این بیماری تاثیری در روند زندگی و برنامه های آنها داشته باشد. به او گفتم: آخر او نابیناست! او که نمی تواند این نقاشی ها را ببیند!
نگهبان با پوزخندی جواب داد: همسرش تک تک نقاشی ها را برای او توصیف میکند و او می تواند همه آنها را در ذهنش تجسم کند!
این بار در دلم هر دو آنها را تحسین کردم، زن را بخاطر بردباریش و مرد را بخاطر مقاومتش!
جی۵ لاین . کام
منبع اصلی: سوپ جوجه برای روح های رمانتیک – جک کنفیلد
منبع تصویر: soulofamerica
بازنویسی: حوریه جعفری
بازنگری و انتشار: حمید توکلی کرمانی
سلام
امروز اولین باره با وبسایتتون اشنا می شم .از خوندن داستان ها و مطالبتون واقعا لذت بردم
اما
ای کاش لینک خود کتابا رو هم برای دانلود قرار می دادید
سلام دوست گرامی ، عابر عزیز
این کتاب ها حاصل تلاش و زحمت نویسندگان بزرگواری بوده است که سود مالی قابل توجهی هم از نوشتن آن ها به دست نیاورده و قطعا هدفشان از انتشار کتاب کمک به رشد مثبت اندیشی در جامعه بوده است.
شاید تنها کاری که از دست ما بر می آید که بتوانیم آن ها تشویق کرده و هر روز بر تعداد آثارشان بی افزاییم این است که کتاب هایشان را خریده و به یکدیگر معرفی نماییم.
پیروز و پایدار باشید!
[…] زن مدام حرف میزد و شوهرش فقط گوش میداد… […]
عالی عالی عالی عالی بود
:laugh:
[…] زن مدام حرف میزد و شوهرش فقط گوش میداد… […]
[…] زن مدام حرف میزد و شوهرش فقط گوش میداد… […]