می توانستم در چشمانشان بخوانم که مرا مرده فرض می کنند

جی5 لاین: جری از آن دسته انسان هایی بود که رفتارش همیشه برای ما موجب شگفتی می شد. هر روز سرشار از روحیه از وقایع مثبت اطرافش تعریف می کرد، برخوردش با کارمندان محبت آمیز […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

اما اگر فردا همین موقع به پارک بیایی نامه رو برات میارم.

جی5 لاین: یک روز آقای فرانتس کافکا هنگام قدم زدن در پارک مشاهده کرد دختر بچه ای در حال گریه کردن است. به دختر نزدیک شد و علت گریه کردن او را پرسید. دختر گفت: عروسکم […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

با عجله لباس هایش را پوشید و بدون صبحانه از خانه بیرون زد

جی5 لاین: دوباره دیر از خواب بیدار شده بود. با عجله لباس هایش را پوشید و بدون آنکه صبحانه بخورد از خانه بیرون زد. در تمام راه داشت به خودش بد و بیراه میگفت. با […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

ناگهان پای پسر پیچ خورد و صدای آآخ گفتن او در کوه پیچید

جی5 لاین: پدر و پسری در حال کوهنوردی بودند که ناگهان پای پسر پیچ خورد و صدای آآخ گفتن او در کوه پیچید، همان موقع پسر صدایی از کوه شنید که می گفت: آآخ! پسر […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

او بر اثر تصادف با یک اتومبیل، دست راست خود را ازدست داد

جی5 لاین: در روزگاران نه چندان دور در کشور چین پدری به اسم جانگ، همیشه آرزو داشت که پسرش لیو موفق و سربلند باشد و همواره او را برای بهتر شدن تشویق می کرد. اما […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

هر دو پیچک در ابتدا شبیه هم بودند.

جی5 لاین: چندین سال پیش در مدرسه ای کوچک تدریس می کردم. مدرسه حیاط نداشت ولی بچه ها همیشه قبل از رفتن به کلاس باید به اتاقی بزرگ می رفتند تا در آنجا سرودهای صبحگاهی […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

در این هنگام استاد دو لیوان از کیفش در آورد.

جی5 لاین: استادی از شاگردان خود پرسید: بنظر شما چه چیز انسان را زیبا می کند؟ هریک جوابی دادند، یکی گفت: چشمانی درشت. دومی گفت: قدی بلند. دیگری گفت: پوست شفاف و سفید!… در این […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

مردی که کیسه شن قاچاق می کرد

جی5 لاین: روزی مامورین مرزی مردی را می بینند که بر روی دوچرخه خود سه کیسه گذاشته و میخواهد از مرز رد شود، به او مشکوک شده و از او می پرسند: چه همراه داری؟ […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

زهری می خواهم که مادر شوهرم را کم کم بکشد…

جی5 لاین: دختری مجبور شد بعد از ازدواج با مادر شوهرش در یک خانه زندگی کند. مادرشوهر زنی تندخو و بداخلاق بود. آنها هر روز با هم دعوا می کردند و زندگی تلخی داشتند. دختر […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

مرغان دریایی بدون دلیل می مردند

جی5 لاین: در یک شهر ساحلی که زندگی بیشتر مردم از راه دریا تامین می شد مردم مشاهده کردند که تعداد مرغان ماهیخواری که اطراف آن شهر زندگی می کنند رفته رفته کم شده و […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

فراموش نکن که می دانیم تو یک بچه کفاش بیشتر نیستی!

جی5 لاین: آبراهام لینکلن پسر یک کفاش بود، پدر لینکلن کفاش سلطنتی بود و کفش های افراد مهم سیاسی را تعمیر یا تمیز می کرد. آبراهام پس از سال ها تلاش و شکست، در سال […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

تا امروز گاوی را ندیدم که در تله موش گیر کرده باشد.

جی5 لاین: روزی موشی از دیوار خانه مزرعه دار به اتاق سر کشید و دید مزرعه دار بسته ای آورده است، به خود گفت شاید غذایی خوشمزه ای در بسته باشد، اما وقتی مزرعه دار […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

تماشاگران آنقدر به وجد آمده بودند که تا آخر مسابقه آنها را تشویق می کردند.

جی5 لاین: در یکی از مسابقات دومیدانی المپیک معلولین در سیاتل آمریکا، همه شرکت کنندگان پشت خط منتظر سوت آغاز بازی بودند. سوت به صدا در آمد و همه شروع به دویدن کردند که ناگهان […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

امیدوار بودم خانم پارمر صندلی خالی کنار من را نبیند

جی5 لاین: جان ایوانز یک روز صبح وارد زندگی من شد. لباسی گل و گشاد و ظاهری ژولیده داشت. والدین او از آن دسته کارگران سیاه پوستی بودند که درآمدشان بسیار اندک بود و فقط […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

زن مدام حرف میزد و شوهرش فقط گوش میداد…

جی۵ لاین: در یک بعد از ظهر که منتظر اتمام جلسه کاری همسرم بودم برای اینکه زمان برایم سخت نگذرد به یک موزه هنری رفتم. در هنگام بازدید زوج جوانی جلو من حرکت کرده و با […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

ولی حرفی از خانواده به میان نیاورد

جی5 لاین: دو هفته به عید بزرگ کریسمس مانده بود، مجبور شدم بخاطر درد کمر در بیمارستان بستری شده و مورد عمل جراحی قرار بگیرم. به هیچ وجه مایل به این کار نبودم ولی درد […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب