یک کیک خریدن و گذاشتن تو صندوق عقب

جی5 لاین: مادر شوهرم متولد ایام نوروز هست، امسال به همراه چند برادر شوهر دیگرم همراه با مادرشوهر و پدر شوهر همگی با چند ماشین به اصفهان رفتیم، مادرشوهرم در ماشین پسر بزرگترش آقا مسعود نشسته بود، آقا مسعود به زحمت بدون اینکه مادرشون متوجه بشن از ماشین پیاده شدن و یک کیک خریدن و گذاشتن تو صندوق عقب و بعد مجددا راه افتادن، شوهرم از مخفیانه بودن خرید کیک اطلاع نداشت، در حال حرکت در جاده وقتی به ماشین برادرش آقا مسعود رسید بهش اشاره کرد و گفت مسعود جان، کیک رو گذاشتی صندوق عقب آب میشه ها…

شوهرم وقتی متوجه شد که مادرش از کیک بی خبر است که دید همه کسانی که در ماشین آقا مسعود بودن دارن به زور جلوی خندشون رو میگیرن، خاطره تولد مادر شوهر عزیزم امسال برام به یاد ماندنی شد، با او و خانواده در کنار سی و سه پل

خاطره ای از: مریم ریزبند
ارسال شده از: تهران
منبع تصویر: oprah
هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید!
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
6 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حسام
حسام
8 سال قبل

وای ترکیدم از خنده خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ