گرانبهاترین هدیه

جی۵ لاین:همه گرداگرد استاد نشسته بودند و به سخنانش گوش فرا می دادند. او چنین آغاز کرد: شما که از دور و نزدیک من آمده اید، چه هدیه ای برایم آورده اید؟ شاگردی بی درنگ برخاست و گفت: استاد! ملاحظه بفرمایید! برایتان کوه نور آورده ام! لطف کنید و آن را بپذیرید و بر کلاه خود نصب کنید! همه پادشاهان به شما رشک خواهند برد! هیچ اثری از خرسندی در چهره استاد ظاهر نشد. سپس دیگری برخاست و گفت:” استاد، من با سختی و تلاش فراوان، اشعاری را که شما هر از گاهی می خواندید، در این کتاب زیبا گرد آورده ام که می تواند میراث گرانبهایی برای جامعه انسانی باشد. بر من منت گذارید و آن را بپذیرید!” استاد باز هم خشنود نشد.
مریدان یکی پس از دیگری آمدند و هر آنچه از طلا و نقره، اشیای گرانبها، کتاب ها و تابلوهای زیبا آورده بودند پیشکش کردند. اما هیچ یک مورد توجه استاد قرار نگرفت. مردی در گوشه ای نشسته بود که چیزی به عنوان هدیه نیاورده بود استاد به او گفت:” فرزندم، در این روز فرخنده، شما چه چیزی برایم آورده ای؟”
مرد آهسته و آرام گفت:” استاد! من فردی مستمندم و چیزی ندارم که شایسته محضر مبارک باشد. تنها سرمایه ام عمل به آموزش های شما، وفای به عهد و راستگویی است. آن را به پیشگاه شما تقدیم می کنم! بپذیرید و برایم دعای خیر کنید!” چهره استاد همچون طلای گداخته برافروخت و گفت:” هدیه ات ارزشمندتر از تصور است! عاقبت به خیر شوی فرزندم! تو فقیر نیستی. از پادشاهان و امپراتوران ثروتمند تری! نه! تو مستمند نیستی، ناب و زلال همچون جلوه پاک خدایی! بر و به قلب بسیاری از مردمان شرق و غرب جهان روشنی ببخش!”

منبع تصویر:blog
منبع اصلی:تنقلاتی برای روح / جی پی واسوانی/ ترجمه فریبا طیب نیا/ انتشارات بهار سبز

نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید از انتشارات بهار سبز  داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها