ستاره درخشان

جی۵ لاین:ستاره ای تابناک بر بالای کوهساران می درخشید، ستاره ای آنچنان زیبا و پر فروغ که حتی روزهای روشن هم چشم همگان را خیره می کرد:” از کجا آمده بود؟ و چه کسی آن را بر آسمان کوه نشانده بود؟” و چون رد انوارش را می گرفتند، امتدادشان به خانه آن پیر می رسید. هم او که هر روز از ستیغ آفتاب تا طلوع مهتاب به روزه بود و همه شب تا بامدادان به نیایش. شاید این التفات خدا به تقوایش بود. روزی آن پیر عزم کوه نمود و دخترکی خردسال نیز به اصرار او را همراهی نمود. گرمای آفتاب به جانشان عطش می ریخت. چون دخترک را از عطش بی تاب دید، کوزه آب را بر لبانش نهاد، اما دخترک نمی نوشید: تو تشنه باشی و من آب بنوشم؟ نه، تا تو ننوشی من نمی آشامم. و او بود و امتحانی سخت: – اگر آب بنوشم، روزه خود را بشکسته ام و اگر ننوشم، مرگ این طفل را خواسته ام. چون عطش طفل را بیش از آن روا نمی دانست، بعد از عمری روزه بگشود و همراه دختر آب به لب برد. سر پایین گرفت و دیگر نمی توانست به کوه نظر کند که نیک می پنداشت، آن ستاره رفته است. اما چون فریاد شادمانه کودک را شنید، چشم بگشود، آه! آنجا، بالای کوه دو ستاره! آری دو ستاره! یک از یک فروزانتر به اهتزاز دید و دلش از عشق لرزید.

منبع تصویر:blog
منبع اصلی:داستان هایی که داستان نیستند/ الهام اصغری/ انتشارات راز نهان

نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید از انتشارات راز نهان داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها